فساد؛با مصلحت ها فربه تر مي شود

سرمقاله
اگر ادعا کنيم که هيچ چالشي عظيم تر از فساد اداري نيست؛ سخن به گزاف نگفته ايم. فساد ريشه برانداز است. حتا ريشه برانداز تر از جنگ. فساد دولت ها را مي پوساند و ملت ها را بيچاره مي کند. از اين جهت است كه مي گويند :« مبارزه با فساد در افغانستان، مهمتر از مبارزه با تروريزم است».
گفته مي شود" باراک اوباما رئيس جمهور امريکا در يک تماس تلفوني از حامد کرزي خواسته است تا پيشرفت در زمينه مبارزه با فساد اداري را عملاً به اثبات برساند، در غير آنصورت ممکن است امريکا رابطه خود را با دولت افغانستان مورد تجديد نظر قرار دهد يا حتا تمام کمکهاي خود را از افغانستان قطع کند. گردون براون، صدر اعظم انگلستان نيز در پارلمان آن کشور گفته است؛ او حاضر نيست جان سربازان کشورش را براي حفظ دولتي به خطر اندازد که با فساد مبارزه نمي کند. براون همچنان گفته است که جنگسالاران و افراد فاسد نبايد در دولت آينده افغانستان جاي داشته باشند. نماينده خاص سازمان ملل در افغانستان نيز، از موجوديت فساد در افغانستان به شدت انتقاد نموده است" .
در واکنش به اين اظهارات، وزارت خارجه افغانستان بيانيه تندي صادر کرد. در اين بيانيه آمده است که: «برخي از محافل سياسي و ديپلوماتيک و همچنين دستگاه هاي تبليغاتي خارجي، مداخله در امور افغانستان و صدور احکام براي ترکيب ارگان هاي دولتي و تعيين خط مشي دولت افغانستان را تا جايي گسترش داده اند که از مرزهاي احترام به حق حاکميت ملي کشور کاملاً فراتر مي رود.»
البته کشورهاي غربي به عنوان متحدين دولت افغانستان و نيز سازمان ملل متحد به عنوان يک نهاد با اعتبار بين المللي و ذيدخل در قضاياي اين کشور، حق دارند از فساد فزاينده در افغانستان ابراز نگراني کنند. فساد در افغانستان يک واقعيت است ودولت افغانستان را به زانو در آورده است. هزاران تن ترياک در اين کشور جا بجا مي شود؛ بي آنکه کسي رد پاي قاچاق چيان آن را بگيرند. واضح است که اين کار بدون همکاري ارگانهاي امنيتي دولت امکان ناپذير است. تنها در يک مورد در وزارت ماليه يک مليارد و پنجصد مليون افغاني اختلاس اعلام شد. بدون شک صدها برابر ديگر همچنان از نظر ها پنهان است. قرار دادي هاي کلان براي افراد فيصدي دارد و پست‎هاي عالي رتبه دولتي در برابر دالر خريدو فروش مي شود. بنا براين، بيان اين مشکلات، اگر به منظور اصلاح و ارائه مشوره باشد، در ذات خود، کار درستي است؛ مهم نيست که خارجي گفته است يا داخلي. دولت افغانستان نبايد به خاطر بيان اين مشکل واکنش نشان بدهد. وقتي مشکل وجود دارد، بهتر است بيان شود. بيان مشکل، خطرناک تر از موجوديت آن نيست؛ اما آنچه که نادرست است، نگاه يک جانبه به فساد اداري از يکسو و ناديده گرفتن خط فاصل وظايف و صلاحيت هاي يک دولت ملي، با وظايف و صلاحيت هاي دولت هاي متحد و نهادهاي بين المللي از سوي ديگر است. در اين يادداشت سعي خواهم کرد، برخي از بايدها و نبايدهاي مبارزه با فساد در افغانستان را مورد ارزيابي قرار دهم؛ اما قبل از آن مي خواهم تأکيد کنم که من به عنوان يک روزنامه نگار، درک و دريافت ژورناليستيکي خود را بيان مي کنم؛به دغدغه هاي ديگران كاري ندارم .
واقعيت اينست كه ادعاي غرب مبني بر وجود فساد و فشار آنان بالاي رئيس جمهور کرزي، بار مسؤوليت خودشان را سبک نمي كند . حضور کشورهاي غربي در افغانستان زماني مفيد و توجيه پذير است که با خط حاکميت ملي مردم افغانستان زاويه منفرجه درست نکند. و اين کار هم زماني امکان پذير است که کشورهاي خارجي کمک کننده و دولت افغانستان، به جاي توبيخ و ملامت يگديگر، ريشه هاي مشکلات را جستجو کنند و در حل آن، تدابير مشترک روي دست گيرند. روشن است که دولت افغانستان، به عنوان يک دولت ملي، وظايف و صلاحيت هاي خود را دارد؛ و کشورهاي کمک کننده، و همچنين سازمان ملل متحد، وظايف و صلاحيت هاي خاص خود را. و اما آنچه که در اين ميان از اهميت فوق العاده برخوردار است، شناسايي دقيق اين وظايف و صلاحيت ها و احترام به آنها در قالب معيارهاي قبول شده داخلي و خارجي، از سوي طرفين است. با كمال تاسف بايد اذعان كرد درمحافل دپلماتيك و سياسي ما افغان ها امروز ه صحبت از چه كسي بايد حكومت كرد، است نه چگونه بايد حكومت كند .
پرسش چه کسي بايد حکومت کند؟ ابتدا توسط افلاطون شکل گرفت. افلاطون در پاسخ اين پرسش، بحث حکيم حاکم و فرمانرواي فيلسوف را مطرح مي نمود. و اما کارل پوپر اين ديدگاه افلاطون را منشأ شکل گيري ديکتاتوري هاي تاريخ دانست. اوبه جاي پرسش افلاطوني چه کسي بايد حکومت کند؟ پرسش چگونه بايد حکومت کرد را مطرح ساخت. مطابق پرسش پوپر، اصالت به چگونگي حکومت داده مي شود، نه به کيستي فرد.
مشکل اساسي در ظرف هشت سال گذشته در افغانستان اين بود که برخي حلقات(خارج از حكومت) در فرايند عزل و نصب افراد مطابق ميل خودشان دخالت کردند. اين دخالت هاي زيانبار از سطح تقرر يک ضابط نظامي و يک ولسوال ملکي شروع مي شد تا سطح يک والي و وزير و قاضي و وکيل پيش مي رفت. اين وضعيت، از يکسو حس پاسخگويي افراد را در برابر دولت و قوانين داخلي به شدت کاهش مي دهد و از سوي ديگر، واقعيت هاي عيني و نيازهاي جامعه در جريان عزل و نصب، کاملاً به فراموشي سپرده مي شود. بنا براين تا زماني که برخي حلقات داخلي وخارجي ( خارج از چهارچوب دولت ) طبق خوش آيند و بدآيند خودشان در عزل و نصب افراد دخالت کنند، و به زعم خودشان دنبال حکيم حاکم و فرمانرواي فليسوف بگردند؛ شيرازه اداري کشور، روز به روز بيشتر از هم خواهد پاشيد.
و سخن آخر اينكه :
نكته اساسي براي ريشه كن كردن فساد ، قاطعيت رئيس جمهور است كه از مصلحت انديشي هاي جناحي گذشته و اداره كشور را به افراد صادق و متعهد به آرمان ملي و متخصص بسپارد . البته طي هشت سال گذشته دولت افغانستان بزركترين اشتباهش ، مصلحت انديشي ها و اغماضهاي از اين قبيل بود كه باعث فربه شدن فساد اداري گرديد . در پنج سال آينده نبايد ديگر فساد در سايه مصلحت ها فربه شود. دولت با كناز گذاشتن مصلحت انديشي ها ، تعلقات و... بايد، اژدهاي هفت سر فساد را به هر قيمت ممکن از پا در آورد؛ زيرا نه تنها موفقيت کاري اين دولت با ميزان مبارزه آن با فساد محک مي خورد؛ بلکه جايگاه تاريخي اش نيز در تناسب با همين پديده ، سنجيش مي شود.

سلطنت يا دموكراسي

(تقابل هابز و جان لاك )

(قسمت اول)
مقدمه
تقابل و کشمکش هابه منظور پايه گذاري زير ساخت ها و خاستگاه حکومت ها، الهام گرفته از آراي فيلسوفان و جامعه شناساني است که در ارائه نظريه خود «حکومت و دولت آرماني» خويش رابر بنياد «قدرت» تنظيم مي کنند.غالب حکومت ها در پي تجليل قدرت با پي ريزي بديهياتي دست به رصد و تبيين و وضع قوانيني براي اجراي اصول حاکميت خود مي زنند تا خاستگاه خود را بهتر بنوازند.
براي روشن شدن ماهيت و هويت اين تبيينات، نياز به رسوخ در "مباني و مبادي" ساختارهاي اجتماعي و خاستگاه هاي سياسي جوامع ، در تاريخ هر زمان و مکان است تا با تبيين شاکله و صورت پيش و پس اجتماعي، چيدمان فضاي جوامع چندبعدي ملموس تر شود. ما در اين نوشتار سعي داريم با مروري بر آراي مونارشي يا سلطنت طلبي «هابز »و دموکراسي« لاک » در آيين بندي حاکميت، اشاره به فضاي شايد تلفيقي از پهناي اين فضا در حکومت هاي مرسوم بر اقليم مکان ها و زمان هاي تعميم يافته در ايده حاکمانش داشته باشيم. اما قبل از تحليل مفاهيم، بايد رويکرد تئوريسين را به مباني نظريه مذکور، نسبت به جايگاه آن مفهوم در تاريخ، مورد بررسي قرار داد. از اين رو سعي بر آن است تا رويکرد« هابز و لاک» را نسبت به مفاهيم قرارداد هاي اجتماعي و پيرو آن تبيين حکومت ايده آل هر يک ، مورد بررسي قرار دهيم.
هابز تاملات پي ريزي شده خود را براي دولت مطلوب نظريه اش ريشه دوانده در کانون هاي پيش اجتماعي آدمي يافت. نظريه او در فضاي ترکيبي بعد روانشناسي طبيعت انسان و نظريه سياسي در باب برتري فردي در حکمراني جامعه، مشهود است. او در بيان تحليل روان آدمي با اين اساس دست به طرح ريزي شالوده کار خود زد که آدمي طبيعتاً خودخواه و خودپرست است. به زعم او انسان ها از آغاز به صورت گروهي و بدون قوانيني که بر رفتار آنها نظارت داشته باشد در کنار هم زندگي مي کردند و براي رسيدن به صلح و آرامش، دست از ارضاي اميال اساسي خويش يعني خودپرستي و خودخواهي برداشته اند. لذا هابز حصول صلح و امنيت را نزد افرادي پنداشت که توانايي ترک اميال خودخواهانه خود را در جهت ارضاي بعد بنيادي روان خويش داشته باشند. اما نقدي که بر بعد نخست نظريه وي مطرح مي شود، عدم مقبوليت از بيان دقيق تاريخي روان آدمي است. هابز يکي از بزرگ ترين نظريه پردازان سياسي اوايل قرن هفدهم نظريه قرارداد اجتماعي خود را براي پايه گذاري همين بعد روانشناسانه در تبيين نوع جامعه و تکاليف آدمي بنا نهاد و صلح و سازش را به مثابه پيماني ترسيم کرد که در ميان انسان ها به عنوان موافقتي استوار خواهد بود. او پيشنهاد کرد سلطنت و در واقع راس حکومت بر سيستم مونارشي استوار باشد و در اختيار يک شخص قرار گيرد، از اين رو هوادار حکومت پادشاهي و فردي شد.
هابز سلطان را اين گونه ترسيم کرد؛ او شخصي است که اعمال و افعال وي را، تعداد زيادي از افراد به لحاظ پيماني که با همديگر عقد کرده اند، اعمال خود پنداشته و به اين منظور به هر ترتيب که صحيح بداند صلح و دفاع از همه آنها را تامين مي کند. لذا مردم به موجب پيماني که با يکديگر مي بندند قدرت و سکان حکومت را به دست حاکم مي سپارند. اينقدر نبايد مطلق باشد و نامحدود چرا که اگر غير از اين باشد حفظ نظم داخلي و دفاع در قبال هجوم خارجي غيرممکن مي شود.
او اين قدرت را قطعي و دائمي ندانست و در صورت عدم کفايت حاکم در انجام وظايف و تکاليف، مردم را ملزم به فسخ پيمان دانست. دلايلي که هابز براي دفاع از تئوري خود ارائه مي دهد در دو استدلال مطرح مي شود:
اول، از آنجايي که قدرت پادشاه بر خودش قابل تقسيم نيست، اگر سلطنت در قالب فعاليت گروهي باشد در آن صورت به علت ويژگي روانشناسانه آدمي ممکن است اعضا با يکديگر به نزاع و کشمکش برسند، در نتيجه قدرت اجرا تقسيم شده و نزاع و درگيري جايگزين صلح و آرامش خواهد شد.
دوم، حاکم منفرد و يکتا را بيشتر رازدار دانست و مدعي شد کانون هاي گروهي همواره اطلاعات و داده هاي خود را آشکار مي سازند. به زعم او هيچ ادله يي وجود ندارد که تصور کنيم پادشاه براي سود خود به ضرر مردم عمل کند. به تعبير هابز پادشاه تنها به وسعت سرزمينش قدرت دارد. اما شايد ابتدايي ترين نقدي که در همان فضاي حاکم بر عصر حيات هابز نيز مطرح بود، فرض را بر امکاني مي گذاشت که اين حکومت، جايگزين نزاع و اغتشاش شده باشد. آيا لزوماً هر نظم و آرامشي از هرج و مرج و اغتشاش بهتر است؟ پرسشي که امروزه در جوامع انتقالي و محکوم به ايده منحصر به فرد حاکميت، مردمانش را به چالش کشانده است.
در آراي هابز آزادي الزاماً در فضاي ترکيبي عدم اطاعت يا حمايت از افراد فرمانبردار نيست و قدرت سلطان آمرانه است و هيچ کس مجاز به طرح ريزي پيمان جديد يا شورش بر ضدپادشاه نيست. نتيجتاً به زعم او اقليت مخالف يا مجاب به تسليم اند يا بايد از بين بروند. اما باز انتقادي که شايد ملزوم به رد اين فضا باشد - که البته در بسياري از حاکميت ها که حتي عنوان شاهي را نيز با خود ندارند، شاهد چنين فضايي هستيم- اين است که حتي اگر پادشاهي قدرت و اختيار مطلق نداشته باشد باز مي تواند براي رفع غالب دشمني ها جسارت و اقتدار لازم را نشان دهد و فضاي حصول بسياري از علايق و منافع را فراهم کند. لذا به نظر نمي رسد الزاماً اقتدار مطلق جهت حصول يک جامعه ايده آل ضروري باشد. بنابراين استنباطي که از فلسفه هابز بدست مي آيد همان حصول صلح و امنيت به هر بها و قيمتي است حتي به بهاي نفي بودن. او براي فرار از آثار سوءنزاع و اغتشاش و کشتار، خود را محکوم به پذيرش حکومتي کرد که ستون آن را استبداد شکل داد و آزادي را در پاي حصول امنيت قرباني کرد. به استدلالي از محيط هاي مشابه، تجربه اين فضا به همسايگي دوران هابز و الزاماً به حکومت هاي با عنوان پادشاهي بازنمي گردد. چنانچه شاهد هستيم رخداد چنين ساختاري در جوامع نوظهور مدرن انتقالي کاملاً ملموس است.
اما در استحاله انديشه اشتعال يافته بر فضاي حاکم بر قرن هفدهم انگلستان، فيلسوفي نمود پيدا کرد که بر جهت جريان مسير نظريات و مکاتب سياسي تاثيري شگرف گذاشت. اگر رقص حکومت هاي مدرن و دموکراتيک مغرب زمين را در شاکله طرح ريزي جان لاک و فلسفه سياسي اش بدانيم، تحليلي اغراق آميز نداشته ايم. از اهميت انديشه سياسي او همين بس که با مطالعه قانون اساسي امريکا به جملاتي نظير «همه مردم در آفرينش برابرند» يا «زندگي و آزادي و تلاش براي خوشبختي» برمي خوريم که همه از مباني مکتب سياسي لاک نقل شده است.
ادامه دارد ...

جدال برای احراز پست ولایت هرات !


نویسنده : بصیر بیگزاد
پس از دو ماه جدال نفس گیر میان تیم های انتخاباتی حامد کرزی و دکتر عبدالله عبدالله برای احزاز پست ریاست جمهوری و رقابت تنگا تنگ میان این دو نامزد مطرح ، اینگ جدال برای احراز پست ولایت هرات در گرفته است . مسوولین ستاد انتخاباتی حامد کرزی که عمدتا در سه قالب ، ستاد مرکزی به ریاست دکتر هماین عزیزی ، ستاد زون حوزه غرب به ریاست وحید احمد طاهری و ستاد حمایت مردمی به ریاست مولوی خداداد صالح ، تشکل یافته بود بیشترین تلاش را در راستایی پیروزی حامد کرزی انجام داده اند . هرچند اینها در درون دچار یک رقابت قرار داشته اند اما در نهایت برای پیروزی حامد کرزی کوشش میکردند .
اینک که تیم حامد کرزی در هرات خودرا پیروز میدان میدانند ، رقابت ها برای امتیاز گیری و خواسته های که گویا قبلا از حامد کرزی وعده شده است ، میان دو شخص مطرح کمپاینگر حامد کرزی( دکتر همایون عزیزی – وحید احمد طاهری ) برای احزاز پست ولایت هرات نیز آغاز شده است . شایعاتی جدی حکایت از رقابت بین وحید احمد طاهری و دکتر همایون عزیز بخاطر تصدی پست ولایت هرات آغاز شده است . افراد نزدیک یه این دو میگویند ، رئیس جمهور کرزی در آغاز مبارزات انتخاباتی به این افراد وعده داده است ؛ که در صورت برنده شدن در انتخابات ، مسوولیت ولایت را به آنها واگذار خواهد کرد .
ازآنطرف اسماعیل خان وزیر انرژی دولت رئیس جمهور کرزی نیز اذعان کرده است که رئیس جمهور کرزی به وی وعده سپرده است که در صورت پیروز ی ، علاوه بر وزارت انرژی ، صلاحیت سه ولایت غربی کشور را نیز به او واگذار کرده است ؛ هرچند تا کنون هیچ منبعی این خبر را رد ویا تایید نکرده است ، اما بحث ها ، گفتگوها و همچنین رایزنی ها در محافل سیاسی و اجتماعی هرات بصورت جدی و داغ حول این محور همچنان جریان دارد .
هرچند تا کنون رقابت اصلی بر سر احراز پست ولایت هرات میان اسماعیل خان و و مولوی خداداد صالح بصورت سنتی آن جریان داشته است اما اکنون به نظر می رسد دامنه جدال ها برای تصدی این پست مهم تا چند روز آینده گسترش خواهد یافت . گفته میشود مولوی خداداد صالح به عنوان رئیس شورای علماء و یکی از پر نفوذ ترین روحانی در حوزه غرب افغانستان از دکتر احمد یوسف نورستانی والیی بر حال هرات حمایت میکند چیزی که هیچ گاهی برای اسماعیل خان قابل قبول نبوده است .
اینگ اسماعیل خان در سه جبهه برای تصدی پست ولایت هرات باید مقابله کند :
اولین جببه و سابقه دار ترین آن، جبهه مولوی خداداد صالح است که از نفوذ فوق العاده برخوردار بوده و تاکنون تمام تلاش ها و کوشش اسماعیل خان را برای رسیدن دوباره به این پست ، ناکام ساخته است اگر چه همراه شدن وی با حامد کرزی و ستایش فراوان حامد کرزی از اسماعیل خان این ظن وگمان را تقویت کرده است که رئیس جمهور کرزی این بار در یک چرخش 60 درجه ای به خواسته های اسماعیل خان تن خواهد داد اما از آنطرف قد بر افراشته کردن وحید احمد طاهری که از حمایت دکتر رنگین دادفر سپنتا وزیر خارجه بر خوردار است میتواند برای رسیدن اسماعیل به این پست یک چالش بزرک به شمار آید زیرا دکتر سپنتا نیز در تیم حامد کرزی یک وزنه قوی محسوب میشود . بنا بر این دمین جبهه اسماعیل خان جبهه دکتر سپنتا خواهد بود که در برابر او قد بر افراشته است .
قرار گرفتن دکتر سپنتا وزیر خارجه که وحید احمد طاهری کاندید او و مولوی خداداد صالح که از والی فعلی هرات حمایت میکنند ، در برابر رسیدن اسماعیل خان به پست دوباره ولایت هرات چالش عمده به شمار می آید زیرا این دوشخصیت مطرح هرات آنگونه که در دستگاه رئیس جمهور کرزی نفوذ قوی دارند ، میان توده های مردم نیز دارای جایگاهی هستند . این موضوع میتواند برای تصمیم گیری رئیس جمهور کرزی تاثیر داشته باشد . از سوی دیگر این رقابت میتواند بیستر را برای رسیدن دکتر عزیزی به این پست هموار سازد زیرا دکتر عزیزی بعنوان یک فرد تحصیلات یافته و پر نفوذ در دوران تصدی ریاست شورای ولایتی توانسته است برای خود جایگاهی را در تیم رئیس جمهور کرزی ومیان توده ها تثبیت کند .
در واقع جدال اصلی و کشمکش برای رسیدن به پست ولایت هرات بعنوان یکی از کلان شهر های مهم افغانستان که اهمیت کمتر از یک وزارت را ندارد ، میان سه چهره مطرح ( مولوی خداداد صالح ، اسماعیل خان و دکتر سپنتا ) ، آغاز شده و این موضوع میتواند تصمیم گیری را برای رئیس جمهور کرزی دشوار سازد . زیرا واگذاری این پست به یکی از اینها جانب دیگر را خشمگین خواهد کرد چیزی که در پالیسی رئیس جمهور کرزی فعلا وجود ندارد زیرا او هر گیز نمیخواهد در این بازی کسی را از خود برنجاند . در حال حاضر از اسماعیل خان ، دکتر عزیزی و وحید احمد طاهری بعنوان نامزدان احزار پست ولایت هرات نام برده میشود . این در حالیست که تاکنون در مورد برکناری دکتر احمد یوسف نورستانی بعنوان والی هرات هیج خبری انتشار نیافته است .
وزیر انرزی افغانستان که رسما در تیم رئیس جمهور کرزی شامل شده و از سوی متحدین سابق خود بشدت مورد انتقاد قرار گرفته است در اولین فرصت پیش آمده توانست ریاست شاروالی هرات را بعنوان کلیدی ترین پست ولایت هرات بدست آورد و سلیم ترکی یکی از نزدیکان خودرا به این سیمت معرفی نماید . آقای ترکی اکنون شاروال هرات است و گفته میشود وی تصمیم دارد در اداره شاروالی تغییرات بوجود آورد .او که قبلا بعنوان معاون این اداره وظیفه انجام داده است شناخت کافی از وضعییت موجود هرات دارد . این موضوع بعنوان یک پیش لرزه در جبهه مقابل پنداشته شده است .

رقیب اصلیی بن لادن کشته شد

صبح روز چهارشنبه 5 آگوست (14 اسد)‌ بود كه يك فروند هواپيماي بدون سرنشين آمريكايي با كاستن از ارتفاع خود در نزديكي يكي از مراكز جمعيتي ايالت وزيرستان‌جنوبي پاكستان يك فیر موشك " هل‌فاير" به سمت اقامتگاه پدر زن بيت‌الله محسود، برجسته‌ترين فرمانده طالبان پاكستان شليك كرد.

كمتر از 5 دقيقه بعد تعدادي از بازماندگان اين حمله سعي كردند با فرار از منزلي كه هدف قرار گرفته بود با يك دستگاه " وانت پيك‌آپ " محل را ترك كنند كه با شليك يك فیر موشك ديگر از اين هواپيما پرونده زندگي‌‌شان براي هميشه بسته شد.
صبح روز بعد خبري روي خروجي تلكس خبرگزاري‌ها قرار گرفت كه از مرگ پدر زن محسود، همسر دوم او و 26 نفر ديگر در اين 2 حمله موشكي حكايت داشت ليكن طالبان پاكستان با انتشار بيانيه‌اي اعلام كرد بيت‌الله محسود در سلامت كامل به سر مي‌برد و به او آسيبي وارد نيامده است.
با اين حال تنها 2 روز بعد يعني (16 اسد)‌ منابع خبري پاكستان از مرگ بيت‌الله در همان حمله‌اي پرده برداشتند كه پدر زن و همسر دوم او را به كام مرگ كشانده بود. شاه محمود قريشي، وزير امور خارجه پاكستان عصر همان‌روز در حاشيه نشستي تشريفاتي در اسلام‌آباد، در برابر خبرنگاران حاضر شد و با استناد به اطلاعات به دست‌ آمده از شنود مكالمات راديويي واحدهاي شبه‌نظامي طالبان پاكستان و شاهدان عيني حمله به اقامتگاه پدر زن بيت‌الله به صراحت مرگ او را تاييد كرد.
او در واقع هدف بيست‌وهشتمين حمله هواپيماهاي بدون‌سرنشين ارتش آمريكا به خاك پاكستان پس از روي كار آمدن باراك اوباما، رئيس‌جمهور آمريكا در ماه ژانويه سال جاري ميلادي قار گرفت . اين حمله به ظاهر با هماهنگي سازمان اطلاعات مركزي آمريكا (سيا)‌ و با اطلاعاتي كه يكي از نزديكان بيت‌الله احتمالا براي انتقام‌گيري يا به طمع دريافت جايزه 5 ميليون دالری تعيين شده از سوي وزارت امور خارجه آمريكا در قالب برنامه «پاداش براي عدالت» براي زنده يا مرده او به سيا داده بود، به مرحله اجرا در آمد.
محسود را كه براساس پاره‌اي گمانه‌زني‌ها 34 ساله و برپايه برخي اطلاعات 39 ساله بود تا قبل از مرگ نيك‌محمد، از جنگ‌سالاران ارشد قبيله محسود در يكي از حملات هواپيماهاي بدون‌سرنشين آمريكا در سال 2004 ميلادي حتي در داخل وزيرستان‌جنوبي ، به سختي مي‌شناختند.
با اين حال محسود به‌واسطه رويكردهاي قهرآميز، قلع و قمع ريش سفيدهاي قبايلي براي مرعوب كردن قبايل كوچك‌تر و به متابعت واداشتن آنها و گرد آوردن نزديك به 30 هزار جنگجوي محلي تحت لواي پرچم واحد خيلي زود به چهره‌اي شناخته شده براي پاكستاني‌ها و البته كمي ديرتر براي آمريكايي‌ها تبديل شد.
رسانه‌ها اولين بار زماني نام بيت‌الله محسود را شنيدند كه مقامات ارشد دولت پاكستان پس از ترور بي‌نظير بوتو، نخست‌وزير فقيد پاكستان در دسامبر سال 2007 ميلادي انگشت اتهام را به سوي او نشانه رفتند. بيت‌الله اندكي بعد آمريكايي‌ها را به اقدامات خصمانه تهديد كرد تا شهرت خود را با تكرار نامش در رسانه‌هاي غرب تكميل كند.
محسود كه بود؟

بيت‌الله كه جدي‌ترين تهديد عليه غرب، جانشين اسامه بن‌لادن و البته دشمن شماره يك غرب شناخته ميشد پس از كشته شدن مولوي دين محمد، فرمانده محلي طالبان در وزيرستان بر اثر حمله هواي نيروهاي ايالات‌متحده آمريكا در سال 2007 قد برافراشت و توانست در مدت بسيار كوتاهي نه تنها خلاء مولوي دين محمد را پر كند بلكه موفق شد بيش از27 هزار جنگجوي طالب را حول يك محور جمع كند.
تا پيش از سال 2007 گروه منسجمي به نام طالبان پاكستان وجود نداشت بلكه آنها تحت امر ملاعمر، رهبر طالبان فعاليت مي‌كردند اما محسود موفق شد نيرويي مركب از شبه‌نظاميان پاكستاني، افغان، عرب، چچني، ازبك و بنگلادشي را سازماندهي كرده و همچنان براي آموزش نيروهاي رزمي بيشتر در 29 كمپ آموزشي حقاني و با حمايت مالي برخي كشورهاي عربي به فعاليت ادامه مي‌داد.
هرچند انگيزه اقتصادي در پيوستن گروهاي قومي دو طرف ايالت سرحد پاكستان به صفوف طالبان بيش از ساير انگيزه‌ها برجسته است اما كارشنان مسائل سياسي انگيزه مذهبي و اعتقادي اين گروها را نيز موثر مي‌دانند.
محسود در كنار دو برادرش عبدالله و ذوالفقار از جمله افراطيوني بودند كه درجنگ طالبان با مجاهدين حضوري دايمي داشتند. گفته مي‌شود او در سازماندهي و مديريت جنگ طالبان در افغانستان با سازمان اطلاعات ارتش پاكستان (ISI) رابطه خوبي داشته و به همين دليل از تاكتيك‌هاي نظاميان دولتي بطور كامل آگاهي دارد.عبدالله محسود(برادرش) با نام مستعار نورالعالم در سال 1996 ميلادي در جنگ افغانستان پس از سقوط كابل توسط طالبان زخمي و يك پاي خود را از دست داد. وي درسال 2002 ميلادي از سوي نيروهاي آمريكايي در افغانستان بازداشت شد اما بصورت نامعلوم و مشكوكي سر از وزيرستان درآورد.
گروگان گيري 200 نظامي ارتش پاكستان در 30 اوت 2007 ميلادي توسط اين سه برادر انجام شد كه براي تلافي حمله نيروهاي آمريكا انجام گرفت و دولت پرويز مشرف، رئيس‌جمهوري وقت ناگزير شد بيش از 100تن فرماندهان طالبان را آزاد كند.
برخي رسانه‌هاي پاكستاني در گزارش‌هاي خود تاكيد مي‌كنند محسود پس از احراز سمت رهبري طالبان پاكستان، هم مردم و هم ارتش ايالتي سرحد پاكستان را به وحشت انداخته بود . از او به عنوان شخص بي رحم و ارعاب آور كه حملات انتحاري عليه نيروهاي امنيتي و شخصيت‌هاي سياسي را رهبري مي‌کرد ، نام مي‌برند.
محسود دوره آموزش نظامي خود را زير نظر جلال‌الدين حقاني سپري كرده و تحت تاثير انديشه‌هاي او قرار داشت و گفته مي‌شود حقاني كه تا حدودي روابطش با ملاعمر تيره شده است، زمينه‌ساز رشد سريع محسود بوده و در ارتقاي او در دستگاه القاعده و شخص بن‌لادن و ايمن‌الظواهري نقش اساسي و محوري داشته است؛ امري كه خشم ملاعمر را بر انگيخته است.
بيت‌الله در واپسين روزهاي سال 2007 ميلادي خود را امير تحريك طالبان يا به عبارت ساده‌تر رهبر اين گروه ناميد. او با تلاش براي متحد كردن قبايل مختلف وزيرستان و گردآوري آنها در قالب يك گروه منسجم اندك‌اندك به عنوان نيرويي تاثيرگذار در مناطق قبايلي‌‌نشين اين كشور مطرح شد. اجراي اين برنامه كه با كشتار ريش‌سفيدهاي مخالف بيت‌الله همراه شد دشمني برخي همقطاران محلي را برانگيخت. قاري زين‌الدين محسود، از هم قبيله‌اي‌هاي بيت‌الله يكي از آنها بود كه پس از قتل عمويش به دست نيروهاي بيت‌الله قسم خورده بود او را بكشد. با اين حال بيت‌الله پيشدستي كرد و يكي از نيروهاي وفادارش كه به جمع محافظان قاري زين‌الدين رسوخ كرده بود كمتر از يك ماه قبل او را ترور كرد تا روياي دولت پاكستان براي مهار بيت‌الله با نيرويي بومي نقش بر آب شود.
پنج ملیون دالر جایزه
وزارت امور خارجه آمريكا در ماه مارس سال جاري ميلادي براي تحويل بيت‌الله يا ارائه اطلاعاتي كه به بازداشت او منجر شود 5 ميليون دالر جايزه تعيين كرد تا احتمال خيانت به او در درون قبيله‌اش را افزايش دهد.
هرچند هنوز هيچ‌كس به درستي نمي‌داند آمريكايي‌ها چطور از محل اتراق بيت‌الله اطلاع يافته بودند اما تا اين مقطع محتمل‌ترين گزينه كسب اطلاعات از رقباي او در درون قبيله‌اش است كه با مرگ او دو نشان را با يك تيز زدند؛ «هم جايزه 5 ميليون دالری را صاحب شدند و هم از شر سرسخت‌ترين جنگ‌سالار قبيله، محسود خلاصي يافتند.»
قيمت واقعي محسود با احتساب جايزه 600 هزار دلاري تعيين شده از سوي دولت پاكستان براي دستگيري او يا تحويل جسدش بيش از6/5 ميليون دالر بود كه رقمي وسوسه‌انگيز است.
پس از بيت‌الله
هنوز جسد بيت‌الله به خاك سپرده نشده بود كه جانشين‌هاي احتمالي او براي جدي گرفتن كنترل نظاميان تحت امرش به تكاپو افتادند.
قاري حسين، معاون بيت‌الله بخت اول بر عهده گرفتن سكان هدايت شاخه نظامي تحريك طالبان پاكستان است. علاوه بر او والي‌الرحمن، سخنگوي بيت‌الله و برادرانش حكيم‌الله و عظمت‌الله هم در صف جانشيني او قرار دارند.
اگر اين 4 نفر نتوانند بر سر جانشيني بيت‌الله به توافق برسند تصميم‌گيري به حبيب گل و فقيه محمد، از مولوي‌هاي محلي و اعضاي شوراي تحريك طالبان سپرده خواهد شد. ملاعمر، رهبر طالبان در صدر اين شورا قرار دارد كه دست بر قضا اين اواخر رابطه چندان خوبي با بيت‌الله نداشت و احتمالا از مرگ او چندان هم دلزده و عزادار نخواهد بود ؛

آموزه های انتخابات

دو ماه مبارزات نامزدان احزار پست ریاسیت جمهوری ، براي کانديدان از يک نگاه و براي مردم از نگاه ديگر از اهميت بسيار زيادي برخوردارند، در اين مدت نه تنها افغانستان به محيط آموزشي تبديل شده بود که همه در آن مسايل مختلف دموکراسي را تجربه مي‎کردند که ابعاد نهفته و پنهاني از باورها، هنجارها، فرهنگ‎ها، سطح تحمل و همپذيري اجتماعي، گستره فکري و تأثيرات آن بر رفتارها، سياست‎ها و گفتارهاي کانديدان و ساير اقشار مردم برملا گرديد. در اين روزهاي به يادماندني حد اقل ما به چهار طيف اجتماعي بر مي‎خوريم که بسته به نوع بينش و نگرش آنان نسبت به انتخابات، واکنش‎هاي متفاوتي را در سطح جامعه تبارز ‎داده است:
1- کانديدان و مجموعه تيم‎هاي تبليغاتي شان:
اينها در اين مدت دوندگي زيادي داشتند و پولهاي زيادي را خرج کردند. از روشهاي گوناگون تبليغاتي براي اثرگذاري بر تصميم انتخاب کنندگان و رأي دهندگان سود جستند. محافل کوچک و بزرگي را ترتيب دادند، ديگ‎ها بار کردند و پلوها دادند، تا اولاً قدرت و توانايي کانديدشان را به رخ مردم بکشانند که اگر کانديد ما مي‎تواند به مردم بي حساب و کتاب پلو دهد، پس مي‎تواند مملکت را هم اداره کند. ثانياً سخاوتمندي کانديد را نشان ‎دهدو براي رأي دهندگان مي‎فهماند که اين کانديد آنقدر بخيل نيست که همه‎اش را براي خود جمع کند، بلکه در صورت پيروزي کانديد ، شما مثل حالا از صله‎هاي سخاوتمندانه‎اش بي‎نصيب نمي‎مانيد. شايد پيامهاي ديگري نيز داشته باشد؛ از باب مثال "مردم عقل‎شان در چشم‎شان است". و ...
کاري بسيار خوب کانديدان در اين دوره مسافرت‎هاي فشرده و پي‎هم آنان در ولايات مختلف افغانستان بود. اولاً اين کار يک فرصتي فراهم مي‎کرد تا مردم با شخصيت‎هاي خود از نزديک آشنا شوند و بدون دغدغه با آنان دست دهند و سخن بگويند و لبخند را بر چهره آنان مشاهده کنند و همين، مردم را اميدوار مي‎سازد که کشور افغانستان آنطوري که مي‎گويند، چندان بي‎آدم هم نيست. ثانياً کانديدان محترم لحظه‎اي از فضاي پر زرق و برق زندگي‎شان بيرون آمده و با دستان درشت و چهره‎هاي سوخته و تکيدۀ مردمي آشنا مي‎شوند که با شکم گرسنه براي آنان کف مي‎زنند، هورا مي‎کشند، احساسات‎ شانرا چنان به اوج مي‎رسانند به‎طوري که کانديد محترم ناباورانه خود را بر بالهاي سبکي احساس مي‎کنند که او را تا ابرهاي آسمان بالا مي‎برد. اين براي بسياري از کانديدان تمريني است که لذت با مردم بودن را درک کنند و بدانند که لذت‎ها و خوبي‎ها را نبايد تنهادر کاخ‎ها جستجو کرد، لذت واقعي در دل مردمي است که براي شما کف مي‎زنند و تغيير در سرنوشت خود را از فکر، توانايي، ظرفيت‎ها و قابليت‎هاي شما انتظار دارند و...
2- گروههاي فرصت‎طلب و سودجو:
اين گروه به‎طور رسمي از هيچ کانديدي کمپاين نمي‎کردند؛ اما با همۀ کانديداها و مسؤولان کمپاين آنان مذاکره مي‎کردند، وعدۀ همکاري مي‎دادند، پوسترهاي تبليغاتي‎شان را مي‎گرفتند و وعده هزاران رأي را مي‎دادند که با حمايت آنها در صندوق‎ها رأي ريخته مي شود؛ اما در مقابل خواهان کمک‎هاي پولي براي مصارف احتمالي مي‎گرديدند. گروههاي زيادي از اقشار مختلف اجتماعي بودند که به هر دري مي‎زدند، تا پول بيشتري به دست آورند. هدف اين گروه صرفاً تجارت و به دست آوردن سود بيشتر بود و هيچ تعهد عملي در قبال هيچ‎يک از کانديدان نداشتند. افراد زيادي از همين طريق به سودهاي سرشاري دست يافتند و تعدادي ديگر که توقع زياد داشتند، چه بسا از خوان نعمت انتخابات بي‎بهره ماندند که واقعاً به حال اينها بايد گريست.
3- دسته ديگر مردمان عادي بودند که توان بهره‎گيري زيادتر از پروسۀ انتخابات را نداشتند، اما تا حد توان خود کوشيدند، حداقل از پلوها و غذاهاي نسبتاً لذيذي که در زندگي کمتر نصيب اين طيف مي‎گردد، استفاده کنند، پوستر چسباندند، در مراسم‎ تبليغاتي در عوض پول شرکت کردند و توانستند حقوق چند ماهه‎شان را از همين راهها تأمين کنند، اينها به‎طور مشخص از کانديدي حمايت و پشتيباني نمي‎کردند، اما در همۀ جلسات و مراسم عمومي کانديدان شرکت مي‎جستند و مزد چند روزه‎اش را راحت‎ در مي‎آوردند.
4- طيف چهارم که گسترده‎ترين بخش جامعه را تشکيل مي‎‎داد، از افرادي تشکيل مي‎شدند که نسبت به انتخابات يک حالت بي‎تفاوتي را اختيار کرده‎بودند. جذابيت بيلبوردهاي شش متري و دوازده متري، نگاه سرد برخي کانديدان را به سوي خود نمي‎کشاند و رنگهاي مختلف پوسترها و عکس‎ها که در و ديوار را به تابلوهاي زيباي نقاشي تبديل کرده بود، هيچ احساسي را در اينها نمي‎شگفت و صداي بلند گوهايي که بر موترها نصب شده بود و از جاده‎ها مي‎گذشت و يا از مساجد و سالن‎ هوتل‎ها شنيده مي‎شد، گويا هيچ ارتعاشي در پرده‎هاي نازک قوۀ سامعه‎شان به‎وجود نمي‎آورد، آرام و بي‎خيال مثل روزها و ماههاي معمولي ديگر از کنار جاده‎هاي مي‎گذشت و به کارهاي هميشگي‎شان مشغول مي‎شدند.
البته اين طيف‎بندي را مي‎توان با يک نگاه کلي به پروسه انتخابات به‎دست آورد؛ اما از لحاظ جامعه‎شناختي مي‎توان به تحليل‎هاي عميق‎تر و مهم‎تري دست پيدا کرد. مطالعه دو- سه ماه گذشته و تحولات و دگرگوني‎هاي که پيش آمد و چانه‎زني‎هاي که صورت گرفت و مجموع تلاش‎ها، کنار آمدن‎ها و از کنار رفتن‎ها و کل جريان رقابت‎هاي انتخاباتي، مي‎تواند در واقع بازتاب دهنده کليت فرهنگي جامعه ما باشد که به‎صورت بسيار آشکار در قامت انتخابات تجلي پيدا کرد. آسيب‎شناسي حرکت‎ها و کارکردهاي اين دوره، ژرف‎ترين و ناب‎ترين ويژگي‎ها و اوصاف فرهنگي جامعه را صرف نظر از مسايل قومي، زباني و مذهبي، رونما مي‎سازد. که تحليل عميق و محتوايي اين پروسه فرصت‎هاي بيشتري را مي‎طلبد و ما صرفاً به ‎منظور توجه به اين موضوع حياتي و آسيب‎شناسي علمي آن، به‎صورت سرسري و گذرا پديده انتخابات را از اين زاويه به بحث گرفتيم و بدون اين که قصد کاوش علت‎ها و ريشه‎هاي رفتاري طيف‎هاي مختلف را به بررسي بگيريم.

هرات ، دروازه ارگ ریاست جمهوری !(قسمت چهارم)

درحالیکه کمتراز سه روز به بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری و شورا های ولایتی زمان باقی مانده است ، تب وتاب انتخابات نیز میان نامزدان و هواداران شان شدت بیشتر یافته و با آغاز شمارش معکوس هیجانات وشور وشوق انتخابات از داخل دفاتر به کوچه ها و جاده ها کشیده است . ایجاد مانورهای تبلیغاتی پر هزینه بعنوان آخرین ترفند های مبارزات انتخایاتی بکار می رود . هرات بعنوان یک شهر کلدی این روزها شاهد مانورهای خیابانی از سوی هواداران نامزدان بوده و هر از چند گاهی شهر دچار ترافیک سنگین میگردد.
با آنکه طی هفته های اخیر شیوه مبارزات انتخاباتی در هرات شکل وقالب سنتی بخود گرفته بود و عمدتا در رنگهای " جهادی ها " و " علماء و خوانین " در دو طیف هوادار داکتر عبدالله و حامدکرزی قد بر افراشته بودند، در آخرین روزهای مبارزات انتخاباتی ، این قالب ها در هم شکست و نقش اسماعیل خان بعنوان " امیر " هراتی ها در این عرصه فوق العاده بوده است . او با اعلام حمایت رسمی از حامدکرزی سر درگمی مطلق را در این دو اردوگاه رقیب بوجود آورده است . اردوگاهی مجاهدین تحت عنوان حامیان اصلی دکتر عبدالله با اعلام حمایت او گیج شده و از ان طرف تعریف وتمجید بی حد و حصر حامدکرزی از اسماعیل خان ادردو گاهی علماء و خوانین را نیز دچار حیرت و آشفتگی ساخته است .
حمایت علنی و رسمی اسماعیل خان به همان اندازه که شکاف را در اردوگاهی مجاهدین بوجود آورده است ، دو دستگی و بد گمانی را در اردو گاهی علماء و خوانین نیز موجب شده است . زیرا بهاء دادن به اسماعیل خان از سوی رئیس جمهور کرزی هیج گاهی برای مولوی خداداد صالح و داکتر عزیزی بعنوان حامیان اصلی حامدکرزی که تقریبا دو ماه مستمر برای او کمپاین کرده اند ، قابل قبول نبوده و به مذاق این دو شخصیت مطرح هرات بعنوان حریفان اسماعیل خان خوش نیامده است .
حامدکرزی در سخنرانی خود با حضور جمعیت انبوه و حامیان سر سختش بارها و بارها از اینکه درکنارش اسماعیل خان قرار دارد ، افتخار می کند، گفت ": از اینکه با امیر اسماعیل خان در هرات آمده افتخار میکند ." تکرار این جمله برای مولوی خداداد صالح و داکتر عزیزی غیر قابل باور بود زیرا بیشترین تلاش را برای بسیج عمومی به منظور حمایت از حامد کرزی این دو شخصیت مطرح هرات انجام داده اند .
از آنطرف مجاهدین و هواداران اسماعیل خان که مدت ها از دکتر عبدالله حمایت کرده و توقع داشتند که وی نیز این گزینه را بر گزیند ، با حرکت اسماعیل دچار شوک شدیدی گردیده اند . زیرا گمانه زنی ها این بود که اسماعیل خان یکجا با هوادارن سر سخت خود در کاروان دکتر عبدالله ملحق خواهد شد و این خوش بینی ها به یک باره جایش را به ظن وگمان های داد که دور از انتظار برای مجاهدین و هواداران او بود . هرچند تا کنون از سوی مجاهدین کدام واکنیشی در برابر اسماعیل خان ابراز نشده است اما ناراحتی از اظهارات غیر رسمی برخی مجاهدین کاملا مشهود است .
با همه اینها حمایت اسماعیل خان بعنوان "امیر" مردم هرات از حامد کرزی در انتخابات پیش رو کفه ترازو را به نفع کرزی به حرکت آورده و به نظر می رسد که اعلام حمایت اسماعیل خان در بدل ریاست شاروالی به یک تن از نزدیکان او صورت گرفته است . البته سخنان اسماعیل خان به خوبی نشان میداد که وی در بدل حمایت از حامد کرزی امتیازاتی را به نفع مجاهدین و هوادارن خود بدست آورده باشد و شاید بتواند رضایت مجاهدین را در حمایت از حامد کرزی نیز کمای نماید .
در یک جمع بندی کوتاه میتوان اذعان کرد حمایت اسماعیل خان بعنوان یکی از پر نفوذ ترین رهبران جهادی در هرات و حوزه جنوب غرب که روزگاری اورا قاعد جهاد و امیر عمومی این حوزه میخواندند؛ جبهه بندی های بوجود آمده را بکلی در هم شکست . اینگ اسماعیل خان ، مولوی خداداد صالح و داکتر عزیزی در یک اردو گاه (اردوگاه حامدکرزی ) ، درکنار هم قرار گرفته و تلاش میکنند ، نام حامدکرزی ازصندقها بیرون آید .
هرچند این ائیتلاف وزنه را در بازیی انتخابات به نفع کرزی تغییر داده است اما بعید به نظر می رسد که این ائیتلاف مدت زیادی دوام وقوام یابد زیرا اسماعیل خان بعنوان یکی از منتقد ترین جهره جهادی بارها و بارها از عملکرد حامد کرزی انتقاد کرده و وی را به کم کاری و برکناری خود و هوادارانش تحت عنوان مجاهدین از قدرت محلی متهم ساخته است .
اما اینکه چرا "امیر" هرات بصورت بسیار علنی از کاندیداتوری حامد کرزی حمایت کرد ، دلایل زیاد از سوی ناظرین مطرح میشوند . برخی ها این چرخش سیاست را از سوی اسماعیل خان ناشی از نا امیدی وی از جبهه اپوزیسیون حامد کرزی دانسته و اذعان میکنند او با نا امیدی از جبهه اپوزیسیون به این امر اقدام کرده است . برخی دیگز باور دارند که اسماعیل خان از مخالفت علنی با دولت حامد کرزی چندان سودی نبرده این بار میخواهد با شمولیت در ترکیب کاروان حامد کرزی ، از قافله عقب نماند . زیرارویاروی یا حامد کرزی او ومجاهدین را هز روز از قدرت دور تر ساخته است . برخی دیگر از ناظرین سیاسی اختلاف نظر میان او وبرهان الدین ربانی بعنوان حامیی اصلی دکتر عبدالله را در این تصمیم گیری موثر میدانند . زیرا اسماعیل خان برکناری خوداز ولایت هرات را توسط حامد کرزی و جنجال های پس از آن را ناشی از بی توجهی و بی اعتنای برهان الدین ربانی میداند ...
دلیل هرچه باشد چرخش اسماعیل به نفع کرزی در روزهای آخر مبارزات انتخاباتی بعنوان ضربه سنگین به جبهه دکتر عبدالله دانسته و چرخه را به نفع حامد کرزی به گردش در آورده است . با آنکه حامد کرزی در سفر انتخاباتی خود فقط یک ونیم ساعت در هرات توقف داشت اما "امیر" هرات هنوز هم برای کرزی در این شهر مشغول کمپاین می باشد .

ايران، اسلام و حاکميت قانون

فرانسيس فوکوياما
۱۳۸۸/۰۵/۰۷
فرانسيس فوکوياما، استاد علوم سیاسی در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا و از نظريه پردازان مشهور علوم سياسی، در مطلبی که وال استريت جورنال منتشر کرده است به بررسی ساختار قانون اساسی ايران و اشکال احتمالی پيامد حوادث سياسی اخير بر آن می پردازد.فرانسيس فوکوياما با اشاره به ساختار مراکز قدرت در حکومت اسلامی می نويسد که اتفاقات اخير در ايران نشان داد که حرف آخر را محمود احمدی نژاد در ايران نمی زند.به نوشته فوکوياما، آيت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی ، سخن آخر را در ايران می زند ولی با اين وجود شايد نتوان جمهوری اسلامی را يک نظام کاملا خودکامه توصيف کرد چون در اين نظام در عرصه هايی رای گيری صورت می گيرد.


برخی حکومت ايران را يک «نظام خودکامه انتخاباتی» می دانند و برخی ديگر با اتکا به مضمون قانون اساسی معتقدند که جمهوری اسلامی يک تئوکراسی قرون وسطايی است.فرانسيس فوکوياما معتقد است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ملغمه ای است از عناصر استبدادی ، تئوکراتيک و دمکراتيک. مواد يک و دو اين قانون تمام قدرت و اختيارات را به خدا می سپارد درحاليکه ماده ۶ انتخاب رييس جمهور و مجلس را به رای مردم واگذار می کند. مواد ۱۹ تا ۴۲ مجموعه ای است از حقوق ملت و شهروندان که انواع آزادی های سياسی و مدنی و وظايف دولت در قبال شهروندان در آن منظور شده است.
به اعتقاد نويسنده، مشکل اصلی مواد ۱۰۷ تا ۱۱۲ قانون اساسی است که اختيارات وسيعی را برای رهبر و نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان تعيين می کند. بر اين اساس فرماندهی کل قوای نظامی و امنيتی، کليات سياست خارجی ، انتصاب مقامات قوه قضايی و کنترل رسانه های دولتی همه با رهبر است. البته ماده ای هم در مورد برکناری رهبر توسط مجلس خبرگان قيد شده است که باز بر اساس روشی غيردمکراتيک و غير شفاف است.
نويسنده با اشاره به تاريخ فلسفه سياسی نتيجه می گيرد که در اکثر جوامع بشری مفهوم حکومت قانون ابتدا از منبع دين الهام گرفته است. در اروپا قبل از آنکه نطفه های دمکراسی عصر روشنگری شکل بگيرد مذهب منبع قانون و معيار تبعيت از آن بود و در خاورميانه نيز همواره در کنار قدرت سياسی سلاطين و پادشاهان علمای دينی راوی و مفسر قوانين بودند که از فرامين دينی الهام می گرفت.نويسنده با اشاره به نظريه نوا فلدمن استاد حقوق و تاريخ می نويسد که امروزه گرايش وسيع به احکام شريعت در بسياری از کشورهای خاورميانه در حقيقت بيانگر تمايل مردم به نوعی قانون مداری در مقابل استبداد مطلقه ای است که در قالب پادشاهی و يا رياست جمهوری های مادام العمر در کشورهای عربی حاکم است.
فرانسيس فوکوياما در بخش بعدی مقاله خود در وال استريت جورنال به موضوع قانون اساسی ايران باز می گردد و می نويسد مسلما ترجيح خود وی اين است که يک قانون اساسی براساس مدل دمکراسی غربی در ايران حاکم شود که در آن آزادی مذهبی ، دولتی سکولار و حق حاکميت مردم و نه حکومت خدا و دين ، به رسميت شناخته شود.وی می افزاید که اما براساس تمام شواهدی که وجود دارد چين تحولی در قانون اساسی ايران فعلا هدف معترضان نيست. اصلاح طلبان و ميرحسين موسوی طرفدار ادامه نظام جمهوری اسلامی هستند و خواست اصلی آنها تقويت عناصر دمکرايتک و جلوگيری از دخالت نهادهای انتصابی مثل شورای نگهبان و يا مراکز قدرت نظامی در روند انتخابات و احترام به مبانی قانونی است.فرانسيس فوکوياما معتقد است که قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران که در اولين سال های انقلاب تصویب شده، ظرفيت های لازم برای تبديل شدن به راهنمايی جهت استقرار حاکميت قانون و موازين دمکراتيک را داراست. بخش اختيارات مطلق رهبری و نهادهای انتصابی آن بايد ملغی شود و حتی اگر شورای نگهبان قرار است به حيات خود ادامه دهد آنرا بايد به نهادی مثل ديوان عالی کشور بدل کرد که وظيفه آن سنجش قوانين و مصوبات با موازين شرعی است.به اعتقاد نويسنده حذف عناصر دينی و شرعی از قانون اساسی ايران کار بسيار دشواری خواهد بود. حاکميت قانون با اتکا به جنبه های نمادين و با تصويب مقررات برقرار نمی شود بلکه زمانی اجرا خواهد شد که منعکس کننده يک سری معيارهای عمومی و پذيرفته شده در جامعه باشد. اگر حاکمان ايران مجبور شوند که به حاکميت قانون گردن نهند شايد در آينده های دورتر چنين قوانينی کاملا سکولار باشند مشروط به آنکه اين آن چيزی باشد که اکثريت مردم ايران از صميم قلب بخواهند. اما به نظر می رسد که در شرايط فعلی ايران هنوز به آن مرحله نرسيده است.

هرات ، در وازه ارگ ریاست جمهوری !

در حالیکه کمتر از دو هفته به روز بر گزاری انتخابات زمان باقی مانده و شمارش معکوس آغاز شده است ، صفوف هوادارن کاندیدای دور دوم ریاست جمهوری در هرات فشرده تر گردیده است . دو بلوک شدن و فشردگی هواران دو نامزد مطرح ( حامدکرزی و دکتر عبدالله ) در هرات قالب جدیدی بخود گرفته است . هرچند طی هفته گذشته بیشترگیردهمای ها از سوی هوادارنی حامد کرزی چه در شهر و چه در اطرف برگزار شد اما آنطرف، هوادارن دکتر عبدالله نیز کوتاه نیامده و همایش های رادرحمایت از دکتر عبدالله راه اندازی کردند .
به نظر می رسد قالب های مبارزات انتخاباتی آهسته آهسته شیوه سنتی خود را بدست آورده و از این منظر، انتخابات شور و شوقی خاصی یافته است . یکطرف بیشتر جهادی ها و آنهای که به یک شکلی در زمان حاکمیت اسماعیل خان دارای نفوذ و قدرت بودند تحت عنوان « جهادی ها » به جبهه دکتر عبدالله وارد شده و از ان طرف علماء با نفوذ و خوانین جبهه خود را به حمایت از حامد کرزی گسترده تر ساخته اند .
هفته گذشته مولوی خداداد صالح رئیس شورای علماء و یکی از پر نفوذ ترین علماء اهل سنت در حوزه غرب گیرهمایی را با حضور اکثر علماء ( علماء شیعه و سنی ) در حمایت رئیس جمهور کرزی بر گزار کرده بود که در جمع آنها تعداد زیادی از خوانین و بزرکان سنتی تحت عنوان « متنفذین قومی » نیز حضور داشتند . این جبهه ( جبهه از علماء و منتفذین قومی ) از سنتی ترین جبهه های سیاسی با تاریخ کهن در مبارزات انتخاباتی افغانستان به شمار می آید . در بیشترین انتخابات ها و لویه جرگه ها این طیف نقش موثر داشته و از این منظر می تواند پله ترازو را به نفع کرزی تغییر دهند .
اما آنطرف، چهره های مطرح جهادی و فرماندهان با نفوذ که تعداد شان کم نیستند در جبهه سبز پوشان دکتر عبد الله تجمع و صف آرایی نموده اند . این جبهه نیز در تاریخ سی ساله افغانستان فوق العاده تاثیر گذار بوده و میتواند جبهه خوانین و علماء را به چالش بکشانند . رقابت میان این دو طیف سنتی و مطرح هرات مبازرات انتخاباتی را جان تازه بخشیده و در کنار بازی های اقتصادی که در انتخابات نقش اساسی ایفاء میکند ، انگیزه های سیاسی را نیز در رقابت های انتخاباتی ، تقویت کرده است .
هرچند در طول تاریخ مبارزات سیاسی ،خوانین و علماء در تغییر و تایید حاکمیت ها نقش بسیار تعیین کننده و تاثیر گذار داشته اند اما تجربه سی ساله جنگ افغانستان نیز تقریبا ساختار های سنتی را در هم ریخته و قالب های جدیدی را تحت عنوان « متنفدین جهادی یا جهادی ها » در فرهنگ سیاسی افغانستان تحمیل کرده است . هرچند این دو قالب عمومیت ندارد همین اکنون در جبهه خوانین و علماء جهادی های نیز دیده میشوند و همین گونه در میان جهادی ها ، اما مبارزات انتخاباتی در هرات بیشتر در این دو قالب جریان و ادامه می یابد .
همین اکنون نمودار ویا سنبل این دو قالب بیشتر مولوی خداداد صالح رئیس شورای علماء حوزه غرب و اسماعیل خان روزگاری امیر عمومی این حوزه ؛ به شمار می آیند . این دو شخصیت مطرح در حوزه جنوب غرب سال های سال در یک رقابت منطقه ای قرار داشته و قدرت منطقه ای همیشه میان این دو شخصیت موثرو هوادارن نزدیک به این دو ، دست بدست شده است . به همین دلیل رقابت میان هواداران این دو بیش از آنکه در حمایت از کدام کاندیدا مطرح باشد ، به منظور بیرون کردن یکدیگر از قدرت محلی است . هر کدام تلاش میکند تا با حمایت از کاندیداتوریی یکی از دو نامزد مطرح ریاست جمهوری ، در قدرت محلی جای و پای بدست آورند ؛
زیرا میان این جبهه موثر به منظور کنترل قدرت محلی جنگ های خونین بوقوع پیوسته و از این زاویه می شود این رقابت را یک رقابت سیاسی به منظور مشروعیت بخشیدن به نفوذ شان در قدرت محلی دانیست .
هوادارن اسماعیل خان که تقریبا از قدرت محلی بیرون مانده اند اینک با استفاده از فرصت پیش آمده تلاش میکنند اقتدار از دست رفته خود را دو باره بدست آورند . زیرا پس از روی کار امدن حکومت حامد کرزی نقش این جبهه سیاسی در هرات بصورت بسیار گسترده کم رنگ و حتی بی رنگ شده است . از این منظر اسماعیل خان بعنوان رهبر این جبهه همیشه و دامدار از سوی هوادارنش مورد انتقاد بوده است . به باور اینها اسماعیل در برابر خواسته های آنها کوتاهی کرده و نتوانیسته است خواسته های انها را که سال های سال در راستای آن جنگیده اند ، عملی سازد . ازآن طرف جبهه خوانین و علماء هر روز قدرتمند تر و نفوذ شان در حال گسترش می باشد .هوادارن این جبهه خودرا این بار نیز پیروز میدان میدانند.
فشردگی و دورنگی هواداران انتخابات ریاست جمهوری در این دو قالب ( جهادی های – علماء و خوانین ) سبب شده است باقی نامزدان انتخابات در این ولایت رنگ خود را کاملا از دست بدهند . این هفته هرات شاهد حضور دو نامزد ریاست جمهوری بود . سید جلال کریم مشهور به بابغه و مرویس ساسینی طی هفته گذشته در هرات سفر کرده بودند اما آنچنان که انتظار میرفت از سوی مردم استقبال نشدند .
ادامه دارد ....

موبوکراسی چیست و موبوکرات کیست؟

عزیز رویش در گفتگو با بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی
(متن حاضر گفت‌وگویی با بخش فارسی بی‌بی‌سی است که قسمت‌هایی از آن در پاره‌ای از برنامه‌های این رادیو مورد استفاده قرار گرفت. این متن با تبدیل و ویرایش متن گفتاری به متن نوشتاری تقدیم می‌گردد.)
بی‌بی‌سی: جناب آقای رویش، در قدم اول تشریح کنید که موبوکراسی چیست، ماب‌ها چه کسانی هستند و موبوکرات کیست؟
رویش: هر نظام سیاسی دارای یک صورت مقلوب نیز هست. دموکراسی در زمان ما، حد اقل یکی از نظام‌های مطلوب و پسندیده‌ای محسوب می‌شود که در آن مشارکت آگاهانه‌ی مردم در پروسه‌ی سیاسی و تعیین سرنوشت سیاسی آنان وجود دارد. در دموکراسی، مردم، یعنی کسانی که رأی می‌دهند یا رأی می‌گیرند، هر دو طرف آگاه اند. کسی که رأی می‌دهد آگاه است که چرا رأی می‌دهد، به چه کسی رأی می‌دهد و رأی او چه تأثیری را بر سرنوشت وی داشته می‌تواند. کسی که رأی می‌گیرد نیز آگاه است که چرا رأی می‌گیرد، از چه کسی رأی می‌گیرد و در برابر رأیی که می‌گیرد، چه مسئولیت‌هایی دارد که باید انجام دهد و به سر رساند. به همین دلیل، در حرکت‌های دموکراتیک یک نوع انسجام سازمانیافته و بسیار معقول در روابط رأی‌دهندگان و رأی‌گیرندگان وجود دارد و اینها همگام هم حرکت می‌کنند و به پیش می‌روند. اما صورت مقلوب دموکراسی را به نام موبوکراسی یاد می‌کنند که در اینجا ماب‌ها به عنوان رأی‌دهنده مطرح هستند و موبوکرات‌ها، یعنی کسانی که با رأی مردم، رأی ماب‌ها، بازی می‌کنند، کسانی هستند که می‌آیند و تمثیل‌کننده‌ی زمامداری و رهبری سیاسی در جامعه می‌شوند.
موبوکراسی به هیچ صورت یک اصطلاح حرمت‌انگیز نیست. زیرا ماب بیشتر به گروهی اطلاق می‌شود که فاقد هرگونه آگاهی سیاسی و یا در کل، هر گونه آگاهی نسبت به حقوق خود می‌باشند. اینها دسته‌ای از مردم عامی اند که گاهی حضور و نقش اوباشان و لمپن‌های سیاسی و اجتماعی در درون شان برجسته‌تر می‌شود. ماب‌ها در حرکت‌های سیاسی معمولاً احساساتی عمل می‌کنند: اشپلاق می‌کنند، چک‌چک و هی‌هی می‌کنند و دقیقاً به دلیل همین هیجاناتی که از خود بروز می‌دهند طعمه‌های خوبی می‌شوند برای سیاستمداران موبوکرات، یا کسانی که سیاست شان از احساسات مردم تغذیه می‌کند. موبوکرات‌ها مردم را با احساسات به حرکت می‌آرند. هنر سیاستمدار موبوکرات نیز در همین تحریک احساسات مردم است.
و اما تفاوت عمده‌ بین سیاستمدار دموکرات و سیاستمدار موبوکرات در این است که سیاستمدار دموکرات، همیشه خود را متعهد به انتقال آگاهی برای مردم می‌داند و آگاهی در عرصه‌ی سیاست دموکراتیک بسیار ساده تعریف می‌شود: آگاهی بر نیازها و امکانات. سیاستمدار دموکرات مردم را کمک می‌کند که در عرصه‌ی زندگی اجتماعی خود بدانند که چه نیازهایی دارند، مشکلات شان چیست، و متناسب با درک نیازها و مشکلات خود بدانند که از چه امکاناتی برخوردار اند و چگونه می‌توانند نیازهای خود را با توجه به امکاناتی که دارند رفع کنند. سیاستمدار دموکرات مردم را کمک می‌کند تا نیازهای خود را رده‌بندی و اولویت‌بندی کنند، امکانات خود را بسنجند و هر روز واقع‌بینانه، مسئولانه و با سنجش دقیق و جدی حرکت کنند. حالانکه سیاستمدار موبوکرات، برعکس، هیچگاهی آگاهی را به مردم انتقال نمی‌دهد. همیشه مردم را در حالت احساسات نگاه می‌کند و کاری را هم که برای مردم انجام دهد، به گونه‌ی غافلگیرکننده برای مردم نشان می‌دهد تا هیچ کسی نقش و اثر جمعی را در انجام این کار متوجه نشود و تمام اعتبار آن به آدرس سیاستمدار موبوکرات حواله گردد.
اگر مشخص‌تر صحبت کنیم، سیاستمدار موبوکرات هیچگاهی برای مردم نمی‌گوید که نیازهای اساسی آنان در یک زندگی اجتماعی چیست و این نیازهای اساسی جمعی در کل چگونه با هم ارتباط می‌یابند و چگونه اولویت‌بندی می‌شوند. سیاستمدار موبوکرات هیچگاهی از امکانات حرف نمی‌زند و برای مردم نشان نمی‌دهد که منابع امکاناتی شان برای حل معضلات و نیازهای آنان کدام است. سیاستمدار موبوکرات می‌آید نیازهای مقطعی‌ای را که هر فرد و یا هر گروهی از مردم دارند، برجسته می‌سازد و فرد یا گروه مذکور را در همان مقطع خاص تحریک می‌کند، بدون اینکه ارتباط نیاز وی را با نیاز کسی دیگر که در گروه اجتماعی او قرار دارد و یا با مجموع فضا، ماحول و زمینه‌هایی که در اطراف او هستند، سنجش کند. سیاستمدار موبوکرات، به طور مثال، وقتی با مردم بیکار طرف است، بیکاری را به عنوان یک معضل جدی و اشتغال را به عنوان یک نیاز اساسی قلمداد می‌کند. حالا چون این جمع از معضل بیکاری و عدم اشتغال رنج برده اند با این حرف به سادگی تحریک می‌شوند و فحش و دشنام می‌دهند و هیجان ایجاد می‌کنند و بر علیه کس یا کسانی که گویا عامل بیکاری اند، شعار می‌دهند.
سیاستمدار موبوکرات وقتی با دانش‌آموزان کانکور زده طرف می‌شود، بر علیه کانکور و نظام تحصیلات عالی شعار می‌دهد و متهم می‌کند که چرا این همه جوان را دوازده سال درس داده و در آخر بدبخت کرده است و خیلی ساده وعده می‌دهد که وقتی به قدرت برسد کانکور را لغو می‌کند. به همین ترتیب، سیاستمدار موبوکرات برای هر رنج‌دیده‌ای حرفی دارد که به دل‌شان چنگ می‌زند: کسی که خانه و مزرعه‌اش را سیلاب زده است، کسی که مورد بمباران هوایی قرار گرفته است، کسی که از آوارگی برگشته و خانه و سرپناه ندارد، کسی که با کراچی دستی خود لب جاده ایستاده و شاهد خشونت پولیس و ترافیک یا مأمور شهرداری بوده است، ... هر کدام اینها نقطه‌ای برای تحریک دارد و سیاستمدار موبوکرات از این نقطه‌ها به خوبی استفاده می‌کند.
یاد مان باشد که جامعه‌ی عقب‌مانده مالامال از مشکلات است. به خصوص در جامعه‌ای که استبداد بوده و نهادهای قانونمند و حکومت مسئول و پاسخگو وجود نداشته، شما با یک یا دو مشکل رو به رو نیستید. هر بخشی از جامعه می‌تواند نمادی از یک مشکل باشد. با توجه به مشکلی که هست، هر بخشی از جامعه با یک نیاز خاص و یک رنج خاص نیز رو به رو است. سیاستمدار موبوکرات همه‌ی این نیازها و رنج‌ها را به طور انفرادی مورد اشاره قرار می‌دهد و برجسته می‌سازد، اما هیچ وقت از امکانات و راه حل مشخص و عملی‌ای حرف نمی‌زند که آن نیاز و آن رنج را مرفوع سازد. سیاستمدار موبوکرات شعار می‌دهد، اما هیچگاهی به تحقق شعارهای خود نگاه نمی‌کند و هیچگاهی نمی‌گوید که وقتی او به قدرت برسد، برای فرد بیکار، برای محصل، و برای فردی که فاقد هرگونه امکانات است، چه کاری می‌کند که عملاً امکان‌پذیر باشد. سیاستمدار موبوکرات بلوف می‌کند که معاش تمام کارمندان را تا فلان حد بالا می‌برد، برای معلمین خانه توزیع می‌کند، دانشگاه‌ها را در سراسر کشور گسترش می‌دهد که هر کسی بدون کانکور در آن درس بخواند، و صد تا حرف دیگر از همین دست، اما هیچ وقت نمی‌گوید که منبع مالی و اقتصادی او برای انجام این همه وعده کجاست. تازه همین سیاستمدار از اخراج بی‌قید و شرط خارجی‌ها هم حرف می‌زند و حلقه‌ی غلامی را نیز بر گردن قبول ندارد.
به هر حال، سیاستمدار موبوکرات، هیچگاهی و در هیچ نقطه‌ای از جهان نتوانسته است در جهت کاهش درد و رنج مردم گام عملی بر‌دارد. سیاستمدار موبوکرات نماینده‌ی مردم در پارلمان می‌شود. قاعدتاً یکی از مهم‌ترین نقش‌های نماینده‌ی پارلمان وساطت میان مردم و ارگان‌های اجرایی دولت است. مردم نیازمند اند و حق دارند از امکانات دولتی استفاده کنند، ارگان‌های اجرایی دولت نیز مرجعی اند که امکانات را در اختیار خویش دارند. نماینده‌ی مردم با شناسایی و اولویت‌بندی نیازهای مردم با ارگان‌های اجرایی دولت ارتباط می‌گیرد تا ببیند که کدام بخش از این نیازها در چه حدی قابل رفع است. اما سیاستمدار موبوکرات، این کار را نمی‌کند. او از بام تا شام نقد می‌کند و دشنام می‌دهد و افشاگری می‌کند و رسوایی راه می‌اندازد، اما عملاً یک متر سرک، یک باب مکتب، یک شفاخانه برای کاهش نیازها و رنج‌های مردم اعمار نمی‌کند. نماینده‌ی موبوکرات برای دیدار با یک فرد برای گوش‌دادن به درد و شکایتش وقت ندارد، اما اشتراک در هیچ فاتحه و عروسی و مهمانی را از یاد نمی‌برد. زیرا، با اشتراک در فاتحه و عروسی و مهمانی، نقش موبوکراتیک خود را به سر می‌رساند و دل فرد را به دست می‌آرد....
نقطه‌ی بارز دیگری که سیاستمدار دموکرات و سیاستمدار موبوکرات را از هم تفکیک می‌کند، این است که سیاستمدار دموکرات همیشه از طرح‌ها و برنامه‌های خود حرف می‌زند، یعنی همیشه می‌آید و برای مردم می‌گوید که برای فلان معضل مشخص این برنامه‌ و این طرح مشخص را دارم و می‌گوید که با این معضل با اینگونه نظام و اینگونه ساختار می‌شود برخورد کرد. سیاستمدار دموکرات از کادرهای خود سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که با هر یک از کادرهای خود کدام بخش از طرح‌ها و برنامه‌ها را اجرا می‌کند. در نتیجه، رأی‌دهنده‌ی سیاستمدار دموکرات به راحتی فرصت می‌یابد با خود سنجش کند که آیا نیازهای مشخص او با امکانات و طرح و برنامه‌های مشخص و با ساختار و نظام کادری مشخصی که برایش نشان داده می‌شود، قابل رفع خواهد بود یا نه. اما سیاستمدار موبوکرات هیچگاهی از برنامه‌ها و نظامی که از طریق آن‌ها با معضلات مقابله کند، حرف نمی‌زند. هیچگاهی از کادرهای خود حرف نمی‌زند و همیشه یک فرد قهرمان است که همه چیز را در فردیت خود حل می‌کند. سیاستمدار موبوکرات فردی است که با مشت گره‌کرده در بین مردم ظاهر می‌شود و از مردم می‌خواهد که برای او هیجان نشان دهند و هیاهو کنند. به همین ترتیب، ماب‌هایی نیز که تحت تأثیر سیاستمدار موبوکرات قرار می‌گیرند، هیچگاهی به این فکر نمی‌کنند که شخص مقابل آنان، اگر احیاناً به قدرت برسد، مشکلات عینی و عملی مردم را با کدام امکانات، با کدام زمینه‌ها و با کدام شیوه حل خواهد کرد.
بی‌بی‌سی: فکر می‌کنید عمده‌ترین اهدافی را که سیاستمداران موبوکرات تعقیب می‌کنند چیست؟
رویش: موبوکرات‌ها به طور طبیعی در جستجوی قدرت هستند. قدرت توانایی عمل می‌آورد. به خصوص قدرت سیاسی توانایی بزرگ عمل را برای سیاستمداران خلق می‌کند. برخی از مصداق‌های برجسته‌ی قدرت را اگر در نظام سیاسی توجه کنیم، پول و ارتش و اطلاعات است که در دولت و یا در نظام سیاسی تمثیل می‌شوند. موبوکرات‌ها در جستجوی همین منابع قدرت هستند و وقتی این منابع قدرت در اختیار شان قرار بگیرد، میدان مانور و میدان عمل بزرگی را صاحب می‌شوند. برای رسیدن به این منابع هر سیاستمداری ناگزیر است از پشتوانه‌های اجتماعی برخوردار شود. در گذشته، چون نظام غیردموکراتیک بود، یکی می‌آمد سپهسالار می‌شد و مردم را در چوکات سپاه بسیج می‌کرد و یا جنگ راه می‌انداخت و قدرت را به زور می‌گرفت. حالا که نظام دموکراتیک شده، در این نظام با زور و لشکر عمل نمی‌شود، اما رأی مردم قدرت و پشتوانه‌ی بزرگی به حساب می‌رود. به همین دلیل است که سیاستمداران موبوکرات نیز به سوی مردم می‌روند و تلاش می‌کنند با رأی و حمایت مردم به نظام و قدرت سیاسی دست یابند.
بی‌بی‌سی: چه چیزهایی می‌توانند بسترهای مناسب برای موفقیت سیاستمداران موبوکرات در یک جامعه باشند؟
رویش: نارضایتی عام مردم از وضعیت سیاسیی که گرفتارش هستند، می‌تواند عمده‌ترین بستر برای استفاده‌جویی‌های سیاستمداران موبوکرات باشد. موبوکرات‌ها می‌فهمند که مردم حامل نطفه‌ای از نارضایتی در درون خود هستند. این نطفه‌ی نارضایتی مردم از جایی تحریک می‌شود و آنان را به حرکت می‌اندازد. سیاستمدار موبوکرات این نکته را به گونه‌ای ماهرانه مورد استفاده قرار می‌دهد. به همین خاطر است که شما وقتی به سخنرانی‌ها و گفتگوها و سخنان سیاستمدار موبوکرات دقت کنید می‌بینید که آنان نکته‌های حساسیت‌برانگیز و تحریک‌کننده را به چه شکلی مورد اشاره قرار می‌دهند. طبعاً ماب‌ها، کسانی که رنج دیده و فشارهای زندگی روی دوش شان سنگینی می‌کند، کسانی نیستند که فرصت یا قدرت تحلیل آرام و متفکرانه را داشته باشند. اینها همیشه با ظواهر برخورد می‌کنند. همیشه واقعیت‌های مشخص در پیش روی شان برجسته شده و همین واقعیت‌ها باعث تحریک شان می‌گردد. سیاستمدار موبوکرات همیشه با تحریک کردن همین واقعیت‌های حساسیت‌برانگیز مردم را به دنبال خود می‌کشاند.
بی‌بی‌سی: با این تحلیل می‌شود گفت که در افغانستان بازار سیاستمداران موبوکرات خیلی گرم است؟
رویش: از لحاظ رشد سیاسی وقتی جوامع را در نظر می‌گیریم عبور از موبوکراسی مرحله‌ی بسیار طبیعی برای رفتن به سوی دموکراسی است. شما نمی‌توانید به شکل ناگهانی انتظار ایجاد یک جامعه‌ی دموکراتیک را داشته باشید که در آنجا شهروندان آگاهانه اقدام کنند و آگاهانه رأی دهند و سیاستمداران هم آگاه و متعهد به خواسته‌ها و رضایت مردم عمل کنند. این انتظار واقع‌بینانه و درست نیست. معمولاً حرکت موبوکراتیک ابتدایی‌ترین مرحله‌ی حرکت‌های سیاسی را در هر جامعه نشان می‌دهد. اما معمولاً در جوامعی که بی‌سوادی عام باشد و فرهنگ سیاسی در سطح نازل‌تر قرار داشته باشد و مردم بیشتر از تفکر و منطق و سنجش بر مبنای احساسات عمل کنند کلی‌بافی و طرح شعارهای کلی برای سیاستمداران موبوکرات مجال خوبی می‌دهد تا به این وضعیت دوام دهند و مردم را با همین شیوه به پیش برند. افغانستان کنونی ما صحنه‌ی بارز سیاست‌های موبوکراتیک است. این بازی اختصاص به این فرد و آن فرد ندارد. تقریباً از رأس تا قاعده را شامل می‌شود. از کسی که در بالاترین مراتب قدرت قرار دارد، شروع کنید و ببینید که چگونه با شعارهای کلی با مردم طرف می‌شود: من افغانستان مستقل می‌سازم، ما کشور مستقل هستیم و عزت و سربلندی شما را می‌خواهیم، برای هر خانه نان و موتر می‌دهیم و امثال این حرف‌ها. این شعارها خیلی دهن‌پرکن و بامزه اند، اما به همان میزان عملی کردن شان به منابع و امکانات و طرح‌های مشخص کوتاه‌مدت و درازمدت ضرورت دارد که این امر به هیچ صورت در سخنان و وعده‌های موبوکرات مطرح نمی‌شود. به همین گونه ادامه دهید و کسان دیگری را ببینید که در سطوح مختلف تا رده‌های پایین رقابت می‌کنند. اینها همه مثال‌های خوبی از سیاست‌های موبوکراتیک اند. مثلاً کسانی هستند که خود را برای گرفتن پست شورای ولایتی کابل کاندید کرده اند ولی در تبلیغات انتخاباتی خود می‌نویسند که مثلاً یکی از عمده‌ترین اهداف ما «دفاع از ارزش‌های اسلامی» است. این اشخاص قرار است وکیل شورای ولایتی شوند و وکیل شورای ولایتی قاعدتاً کسی است که مشکلات آنی و روزمره‌ی مردم را باید رفع کند. مردم با پولیس و ناحیه و ارگان‌های مختلف دولتی درگیری دارد. وکیل باید برای حل این مشکلات مردم نقش تسهیل‌کننده بازی کند. اما این یکی می‌رود و شعارهای کلی همچون «دفاع از ارزش‌های اسلامی» را مطرح می‌کند. دیگری «توجه به مشکلات محصلین» را عمده‌ترین هدف خود اعلام می‌کند. مشکلات محصلین شعار عام و کلی است. محصل صدها مشکل دارد اما «توجه» به این مشکلات یک امر فریبنده است. همین که کسی بنشیند و به حرف و درد دل محصل گوش کند، خودش یک نوع توجه است. فردا هیچ محصلی آمده و با این شعار وکیل خود را گرفته نمی‌تواند که گویا من به خاطر شعار تو رأی دادم و تو توجه نکردی. زیرا وکیل موبوکرات به سادگی می‌تواند از خود دفاع کند که او وعده داده بود به مشکلات محصلین توجه کند، حالا همین گوش دادن به حرف و درد دل او نوعی توجه است. اینها را به عنوان نمونه طرح می‌کنم و شما می‌توانید صدها مثال دیگر را از هر گوشه‌ی شهر پیدا کنید که حرف‌های عام به شکل مفهومی طرح می‌شود و مصداق‌های هیچکدام از این مفاهیم عام مشخص نمی‌شود و خود سیاستمداران موبوکرات نیز به این مصداق‌ها اصلاً توجهی نداشته اند. بنابراین، در جوامعی که ماب‌ها اکثریت دارند و موبوکراسی بر فضا مسلط است، همچون عملکردهای سیاسی یک امر رایج و عام است.
نمونه‌ی برجسته‌تر موبوکراسی را می‌توانید در ایران ببینید. آقای احمدی نژاد در رأس نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته و به سادگی ادعا می‌کند که 24 میلیون رأی گرفته است. آقای احمدی‌نژاد یکی از مصداق‌های برجسته‌ی سیاستمداران موبوکرات است. او همیشه نقطه‌های حساسیت‌برانگیز و هیجان‌انگیز و تحریک‌کننده را در میان مردم مطرح می‌کند و با همین حرف‌های تحریک‌کننده و هیجان‌انگیز است که حمایت عده‌ای از مردم را پشت سر خود می‌گیرد و بعد هم برای سرکوب تمام صداهای مخالف در کشور خود زمینه‌سازی می‌کند. هر کسی که در برابر حرف او حرف بزند، خیلی ساده متهم می‌کند که این یکی مخالف جمهوری اسلامی و یا مخالف دین و ولایت فقیه است و موضع او کیان اسلام را به خطر می‌اندازد. اما در بیانات کلی آقای احمدی‌نژاد واضح نمی‌شود که این کیان اسلام چیست که مثلاً شخصیتی مانند آقای خاتمی یا کروبی و موسوی و رفسنجانی در ضدیت آن قرار دارند؟ در میان ماب‌ها کسی به این نمی‌اندیشد که آیا آقای احمدی‌نژاد واقعاً خیلی بیشتر از آقایان کروبی و خاتمی و موسوی و منتظری به ارزش‌های اسلامی تعهد دارد؟ می‌بینید که در فضای موبوکراسی چگونه مصداق‌ها گم می‌شوند. با وجود اذعان بر اینکه افغانستان شاید صورت مسخره‌تر حرکت‌های موبوکراتیک باشد، اما این امر اختصاص به افغانستان ندارد.
بی‌بی‌سی: بالاخره ضررهایی را که ماب‌ها با به قدرت‌رسیدن سیاستمداران موبوکرات می‌بینند و یا پیامدهای منفی موبوکراسی برای ماب‌ها و برای مردم چیست؟
رویش: ماب‌ها بیشتر سرخورده می‌شوند. زیرا ماب‌ها با شعارهای موبوکراتیک خیلی زود امیدوار می‌شوند و فکر می‌کنند که به زودی به جایی می‌رسند. اما معمولاً هیچ سیاستمدار موبوکرات برای ایجاد تغییر و ایجاد زمینه‌ی مساعد و مناسب برای زندگی بهتر مردم و برای کاهش رنج مردم عمل نمی‌کند. در نتیجه وقتی سیاستمدار موبوکرات به قدرت هم برسد، در زندگی واقعی مردم تغییر خاصی به وجود نمی‌آید. اگر هم تغییری رونما شود تغییر مقطعی و فاقد ضمانت‌های نهادی است و معمولاً اثرات درازمدت آن زیانبار است. مثلاً سیاستمدار موبوکرات می‌تواند از سرمایه و امکانات دولتی برای مردم نان بدهد و غذا بدهد و یا در فلان منطقه‌ی فقیرنشین سهولتی را برساند. اینها کار مشکلی نیستند، اما مهم ادامه‌ی آنها در یک خط درازمدت است. سیاست، در کل، یک امر درازمدت است. درست است که در سیاست شما از توجه به مشکلات آنی و بالفعل مردم غفلت نمی‌توانید، اما همیشه باید این مشکلات به گونه‌ی درازمدت سنجیده شده و راه‌حل‌های آن نیز درازمدت مطرح شود. در غیر آن، ولو در ابتدای امر تغییری جزئی در زندگی مردم رونما شود، با گذر زمان وضعیت به مراتب بدتر می‌شود. مثلاً فقر و بیکاری و بدبختی و امثال آن، پدیده‌های خلق‌الساعه نیستند که شما بتوانید با حکم و فتوا و یکی دو راه‌حل عاجل و سرراهی حل شان کنید. در نتیجه، سیاست‌های موبوکراتیک باعث سرخوردگی هر چه بیشتر ماب‌ها می‌شود و این امر در درون جامعه فسادها و ناهنجاری‌های زیادی را به بار می‌آورد و جامعه روز به روز به طرف خشونت و ماجراجویی و بی‌مسئولیتی کشانده می‌شود.
بی‌بی‌سی: آیا در سیاست‌های دموکراتیک با همچون مشکلات درگیری نداریم؟
رویش: چرا نه، اما اگر دقت کنید، در سیاست‌های دموکراتیک، به سادگی متوجه می‌شوید که همه‌ی این مسایل قابل حل اند. مثلاً در سیاست دموکراتیک، به جای اینکه شما مردم را تحریک کنید، می‌آیید و آنها را مسئولیت‌پذیر می‌سازید؛ یعنی مردم را متوجه می‌سازید که مشکلات و نیازمندی‌های شان چیست و این نیازمندی‌ها چگونه رده‌بندی می‌شوند و از کدام مجراها می‌توان این نیازمندی‌ها را حل کرد. در سیاست دموکراتیک، ممکن است پنج سال با آهستگی و کندی حرکت کنید اما در آخر، این فرصت را می‌یابید که با امکانات مشخصی که برای تسهیل زندگی در اختیار مردم قرار می‌گیرد مردم عملاً امیدوار می‌شوند تا مسئولانه‌تر عمل کنند. در نتیجه، مردم به جای اینکه سرخورده و مأیوس و معترض شوند مسئولیت‌پذیر می‌شوند، کار می‌کنند، جدیت نشان می‌دهند و فکر می‌کنند که هیچ دستی در غیب وجود ندارد که بیاید و برای آنها معجزه کند و یا زندگی آنان را تغییر دهد. هر تغییری که می‌آید باید توسط خود مردم باشد. سیاستمدار دموکرات در همین پروسه است که مردم را رهبری می‌کند و به پیش می‌برد.
بی‌بی‌سی: با مثال‌هایی که از احمدی‌نژاد دادید که با سیاست‌هایی که دارد به قدرت رسیده و حالا به یک نحوی برای سرکوب مخالفین و کسانی که مخالف سیاست‌های او هستند، از همین قدرت استفاده می‌کند، آیا می‌توان گفت که استفاده از سیاست موبوکراتیک رابطه‌ی مستقیم با حکومت دیکتاتوری دارد؟
رویش: می‌دانید که هر سیاستمدار موبوکرات در جستجوی آن است که قدرت بیشتر را به دست بیاورد و هر کسی که عطش برای به دست آوردن قدرت بیشتر داشته باشد نشان می‌دهد که در نگرش و تمایلات خود به دیکتاتوری علاقمند است. ولی شیوه‌ی دست‌یافتن به دیکتاتوری فرق می‌کند. کسی ممکن است با کشتن و زدن و جنگ کردن و ماجراجویی به قدرت برسد و بعد مانند امیرعبدالرحمن بگوید که این همه قدرت را با زور و یا «با ضرب شمشیر» به دست آورده ام و از آن به دلخواه خودم کار می‌گیرم. اما وقتی برای اینگونه شیوه غرض رسیدن به دیکتاتوری زمینه نباشد و بستر به ظاهر دموکراتیک وجود داشته باشد که همه ناگزیر باشند از مجرای رأی و رضایت مردم عبور کنند، فرد دیکتاتور می‌کوشد از این بستر دموکراتیک استفاده کند و به قدرت برسد. مثلاً به یاد داریم که هیتلر از مجرای حرکت دموکراتیک به قدرت رسید. وی در انتخابات اشتراک کرد، کمپاین کرد و بعد از طریق آرای مردم به مقام زمامداری مشروع مردم آلمان دست یافت. اما او یک دیکتاتور بود و با همین ماب‌ها یا کسانی که خود هیتلر آنان را با شعارهای هیجان‌انگیز خود به ماب تبدیل کرده بود، آن نمونه‌ی وحشتناک حکومت موبوکراتیک را ایجاد کرد. در ایران هم تکرار این تجربه را می‌بینیم. اما فراموش نکنیم که وقتی میان دموکراسی و موبوکراسی مقایسه می‌کنیم، در اینجا خط معینی نداریم که این دو نظام را به طور مشخص از همدیگر جدا کند. نظام‌های موبوکراسی و دموکراسی همچون جامعه‌ی بدوی و جامعه‌ی مدنی در یک حالت نسبی و مقایسوی با هم سنجیده می‌شوند و به همین دلیل حکومتی که خود را بیشتر متعهد بداند تا با مردم صمیمانه‌تر برخورد کند و مردم را بیشتر در جریان حقیقت‌ها و واقعیت‌ها قرار دهد، دموکراتیک‌تر است و حکومتی که با مردم بیشتر فریبکارانه برخورد ‌کند، شعارهای کلی و عوامفریبانه مطرح ‌کند و از احساسات مردم استفاده ‌کند موبوکراتیک‌تر است. شما نمی‌توانید بگویید که حکومت امریکا صددرصد دموکراتیک است و هیچگونه گرایش و رفتاری مبتنی بر موبوکراسی در آنجا وجود ندارد. اصلاً چنین نیست. در امریکا هم موبوکراسی بسیار برجسته‌ای را می‌بینید. وقتی می‌آیند شعارها و مسایلی را مطرح می‌کنند که مردم حساس ‌شوند و از سیاست معینی بدون هرگونه فکر عمیق و جدی حمایت کنند، دموکراسی به موبوکراسی تقلیل یافته است. اما تفاوت موبوکراسی امریکا با موبوکراسی ایران تفاوت بین دو جامعه‌ی امریکا و ایران است. به عبارتی دیگر، بازی با مابی که در امریکا ممکن است حساس شود با مابی که در ایران است، فرق فاحشی دارد. در امریکا برای اینکه بتوانید مردم را حساس بسازید، باید برایش مسایل خیلی عمیق و جدی را مطرح کنید. حالانکه در ایران مسایل خیلی سطحی و ساده هم می‌تواند مردم را از جاده بیرون کند. در ایران هنوز هم چاه جمکران می‌تواند جالب توجه باشد. در ایران رییس جمهورش می‌تواند از هاله‌ی نور و از ارتباط ویژه با امام زمان برای اقناع و یا تحریک مردم استفاده کند، اما در امریکا مسایل از این حد فراتر می‌رود و برای تحریک موبوکراتیک در این کشور باید کارهای جدی‌تر و عمیق‌تری را انجام دهید. به همین ترتیب، وقتی به افغانستان می‌آیید، سطح همه چیز خیلی نازل می‌شود و شما می‌بینید که کسی ادعا می‌کند که با کوماندوی پنج‌هزار نفری می‌تواند رییس جمهوری‌های ایران و پاکستان و یا رییس سازمان استخباراتی پاکستان را به خاطر اینکه گویاد دست شان به قتل یک افغان آلوده است، به قتل رساند. این ادعا خیلی جالب است. این شخص با سخن خود اطمینان دارد که توجهاتی را جلب می‌کند و انگشتانی را به حیرت زیر دندان می‌برد.
به هر حال، مقایسه میان موبوکراسی و دموکراسی ما را به طور طبیعی به سوی تحلیل و ارزشگزاری‌های نسبی می‌برد، یعنی می‌توانیم بگوییم که یک جامعه و یک نظام به استناد نشانه‌های خاص موبوکراتیک‌تر و یا دموکراتیک‌تر است.
بی‌بی‌سی: پس چه نقاط مشترکی را می‌توان میان دموکراسی و موبوکراسی پیدا کرد؟
رویش: برجسته‌ترین نقطه‌ی مشترک میان این دو نظام مشارکت مردم است. یعنی در هر دو نظام مشارکت مردم وجود دارد: در یکی مردم آگاهانه اشتراک می‌کنند و در یکی ناآگاهانه. به میزانی که آگاهی مردم بیشتر می‌شود نظام دموکراتیک‌تر می‌شود و به میزانی که آگاهی مردم کمتر است نظام موبوکراتیک‌تر است. شباهت‌های دیگری نیز از لحاظ صوری وجود دارد: در هر دو نظام مردم انتخابات می‌کنند، در هر دو نظام مردم کمپاین می‌کنند، در هر دو نظام مردم رأی می‌دهند و در هر دو نظام مردم با کاندیداهای خود طرف می‌شوند و گفت‌وگو و مذاکره می‌کنند. اما از لحاظ ماهیت گفته می‌توانیم که سیاست دموکراتیک سیاستی است متعهد به انتقال هر چه بیشتر آگاهی برای مردم، و سیاست موبوکراتیک سیاستی است که از این تعهد بیگانه است. نکته‌ای را در اینجا تکرار می‌کنم که به نظر می‌رسد توجه دوباره به آن مفید است: آگاهی در عرصه‌ی سیاسی، آگاهی بر نیازها و امکانات است و این آگاهی نباید مجرد و ذهنی شود. آگاهی در عرصه‌ی سیاست دموکراتیک آگاهی بر بیولوژی و فزیک و فقه و این چیزها نیست. آگاهی در عرصه‌ی سیاست دموکراتیک این است که مردم بدانند در زندگی جمعی خویش با چه نیازهایی روبه‌رویند و برای رفع این نیازها چه امکاناتی دارند. در نظام‌های موبوکراتیک این تعهد کم‌تر است. سیاستمدار موبوکراتیک کوشش می‌کند که اگر مردم را بتواند با یک شعار به حرکت آرد دو شعار نمی‌دهد و اگر بتواند با احساسات قومی بازی کند، مسایل مذهبی را طرح نمی‌کند و اگر مسایل مذهبی کاربرد بیشتر داشت مسایل قومی را دامن نمی‌زند. گاهی هم سیاستمدار موبوکرات مفاهیم را مخلوط می‌کند تا از همه‌ی آنها به طور همزمان استفاده کند.
در آخر می‌خواهم تفاوت خاص دیگری را نیز اشاره کنم: در سیاست‌های دموکراتیک مجال برای فکر کردن بیشتر است. هر چه مردم آرام‌تر و منطقی‌تر ‌باشند، در آنجا می‌توان شاهد رگه‌های دموکراسی بیشتر بود. اما در فضا و سیاست موبوکراتیک هیجان و احساسات و تحریکات زیاد است. در فضا و سیاست موبوکراتیک مردم کم‌تر می‌اندیشند، کمتر استدلال می‌کنند، کم‌تر برای مفاهیم کلی مصداق عینی و جزئی تعیین می‌کنند، ... اینها همه وجوه تفاوت دموکراسی و موبوکراسی است.

صلح بدون عدالت تامین نمیشود

داكتر سيما سمر رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان، می گوید در صورتی که عدالت در کشورهای بعد از جنگ تامین نگردد، آوردن صلح دشوار است.داکتر سیماسمر که در " کمپاین سرتاسری حمایت از عدالت در افغانستان" سخن می گفت، تاکید کرد که " صلح بدون عدالت تامین نمی گردد".
خانم سیماسمر، عدالت را یکی از پایه های اساسی اسلام خواند و افزود که در کشور عدالت تامین نشده و عدم تطبیق آن باعث افزایش مشکلات امروزی شده است. به گفته ي وی، عدالت تنها برای امروز و فردا ضروری نیست، بلکه برای هر زمان حتمی است.رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر می گوید تطبیق عدالت در کشورهای درحال جنگ و بعد از جنگ، یکی از ضرورت های جدی جامعه است. او گفت:" عدم تطبیق عدالت بر جرایم گذشته، سبب تقویت فرهنگ معافیت و ادامه ي بی عدالتی در یک کشور می شود. حالا این کشور افغانستان باشد و یا سودان، و یا هرکشور دیگری. درصورتی که با جرایم گذشته برخورد جدی صورت نگیرد، فرهنگ معافیت ادامه پیدا می کند؛ چنانچه ما در افغانستان می بینیم
".داکتر سیماسمر تاکید دارد در صورتی که موضوع تطبیق عدالت در کشور در سال 2000 و2003 جدی گرفته می شد، امروز کسی در افغانستان بی عدالتی کرده نمی توانست. او، به عنوان نمونه در مورد بی تفاوتی دولت در راستای تامین عدالت در کشور، به عدم برخورد جدی با مساله ي غصب زمین های شیرپور کابل اشاره کرد و افزود، اگر برخورد جدی با قضیه شیرپور صورت می گرفت، زمین های دیگر عضب نمی شد. رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر تاکید کرد برای تامین عدالت در کشور، باید به جرایم گذشته رسیدگی شود تا آینده بهتری برای نسل بعدی مهیا شود.
او همچنان افزود ": اجرای عدالت «اعدام» نیست دولت افغانستان در سال 2005 به منظور رسیدگی به جنایات گذشته، برنامه عدالت انتقالی را به همکاری کمیسیون مستقل حقوق بشر و سازمان ملل متحد طرح کرد که این برنامه به تایید 95 درصد از باشندگان کشور قرار گرفت."
داکتر سیماسمر، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر می گوید عدالت تنها با اعدام کردن، و یا زندان نمودن کسانی که در جرایم گذشته دست داشته اند، تامين نمي شود؛ بلکه برای تامین عدالت راه های دیگری نیز وجود دارد. خانم سیما سمر می گوید:"عدالت، حتمی نیست که ما یک کسی را زندانی بکنیم و یا کسی را اعدام بکنند و یا هم مجبور به ترک کشور کنند. تامین عدالت راه هاي مختلف دارد. حتا اگر یک فرد حاضر می شود و اعتراف می کند که در گذشته چنین جرایمی را انجام داده و از خانواده های قربانیان معذرت می خواهد، نوعی از عدالت است».
با این حال وی می گوید اگر کسانی که در گذشته به جرایم ضد بشری دست داشتند، به جرایم شان اعتراف می کنند و می گویند که در آینده خود را اصلاح کرده و به جرایم ضد بشری اقدام نمی نمایند، نوعی از عدالت است. خانم سیما سمر علاوه کرد: "ضرورت است حداقل تعدادی از افرادی که متهم به جرایم در گذشته هستند، اعتراف بکنند و یا خود را اصلاح کنند تا کارهایی را که در گذشته انجام داده اند، ادامه ندهند. حداقل بگویند که درگذشته اشتباه کرده اند و حالا نمی خواهند اشتباه بکنند و از مردم معذرت بخواهند".
با این حال، رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر تامین عدالت را از وظایف عمده ي دولت خواند و تاکید داشت که این کمیسیون و دیگر نهادهای جامعه مدنی و مردم، نیروهای اصلی برای تامین عدالت در کشور هستند. او گفت با آن که دولت افغانستان کنوانسیون دادگاه جزایی بین المللی را امضا كرده، اما تاکنون هیچ قضیه ضدبشری را به این دادگاه ارایه نکرده است. خانم سیماسمر گفت در بعضی حالت هایی که دولت ها توانایی برخورد عادلانه با جرایم و جنایات ضد بشری بزرگ را نداشته باشند، موسسات بین المللی وجود دارند که این گونه دولت ها را کمک کنند. وی می گوید:" افغانستان که در می 2003 کنوانسیون دادگاه جزایی بین المللی را امضا کرد. [بر اساس آن] اگر از می 2003 جرایم ضد بشری و جنگی در افغانستان رخ می دهد و دولت توانمندی تطبیق عدالت را ندارد و یا نمی خواهد تطبیق بکند، در آن صورت می تواند به دادگاه جزایی بین المللی مراجعه بکند. ولی دادگاه جزایی بین المللی به هیچ صورت جرایم گذشته در افغانستان را بررسی نمی کند".رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر، دادگاه جزایی بین المللی را وسیله اي برای رسیدگی به جرایم خواند و گفت برای رسیدگی به قضایای جنایات جنگی و ضدبشری از دادگاه جزايي بين المللي در تمام کشورهای که کنوانسیون این دادگاه را به امضا رسانده اند، استفاده می شود.
خانم سیماسمر ابراز داشت با وجود این که برخی جرایم بزرگ و کوچکی بعد از تصویب کنوانسیون دادگاه جزایی بین المللی در افغانستان صورت گرفته، اما تاکنون هیچ قضیه ای به این دادگاه راجع نشده است. در همین حال داکتر محمد هاشم قاسم زی، معین وزارت عدلیه نیز تطبیق عدالت را یکی از وظایف مهم دولت خواند و گفت حکومتداری و تامین عدالت و حقوق بشر و همچنین توسعه متوازن، راهکارهایي رسیدن به عدالت است. یکی از عوامل عدم تطبیق عدالت در کشور ضعف نهادهای عدلی و قضایی در کشور بوده است. به گفته ي آقای قاسم زی، براساس طرح هایی که برای بهبود وضع سیستم عدلی وقضایی در کنفرانس های بین المللی سنجيده شده، تمام زیربناهای نهادهای عدلی و قضایی تا سال 2012 باید ساخته شود. او افزود که روند ساختن زیربناهای عدلی و قضایی در کشور بطی است و تا سال 2012 این زیربناها ساخته نخواهند شد.
محمد نعیم نظری، هماهنگ کننده ي این نهاد، افزود": ضعف نهادهای دولتی در تطبیق مواد قانون اساسی و بی باوری به حقوق بشر و عدالت باعث شده که دستررسی به حقوق بشری مشکل شود. او گفت حقوق بشر در کشور به "بیانات" محدود شده و دولت و جامعه بین المللی نتوانسته اند حقوق اساسی شهروندان کشور را تامین کنند. وی تاکید کرد که شهروندان افغانستان به قربانیان حقوق بشر مبدل شده و باید تامین عدالت و حقوق بشر در دستور کار دولت و جامعه بین المللی قرار گیرد.
آقای نظری می گوید " جنایتکاران نباید از سوی جنایتکاران و تخطی گر از سوی تخطی گر" مورد عفو قرار گیرند. وی خواهان به رسمیت شناختن جنایتکاران و سلب شرکت شان در دولت شد.عبدالسلام رحیمی، رییس موسسه نشراتی صبا و یکی از برگزار کنندکان اصلی کمپاین سرتاسری حمایت از عدالت در افغانستان، تطبیق عدالت را یکی از نیازهای اصلی امروزی کشور خواند و گفت در جوامع پس از جنگ، زیربناها براساس عدالت و انصاف شکل مي گیرد.
آقای رحیمی که قطع نامه کمپاین سرتاسری حمایت از عدالت را مي خواند، افزو :" افغانستان به مثابه ي کشوری که به تازگی می خواهد دموکراسی را تجربه کند، نمی تواند بدون درنظر داشت عدالت گامی در جهت توسعه سیاسی و پیشرفت اجتماعی بردارد. متاسفانه عمده ترین قربانی جنگ ها در کشور عدالت بوده است. در جنگ ها همیشه حقیقت و عدالت قربانی می شوند". آقای رحیمی می گوید پس از توافق بن، مردم افغانستان امیدوار بودند که عدالت در کشور تطبیق مي شود، اما مصلحت جویی در میان رهبران سیاسی عدالت را نسبت به هرزمان دیگر ضعیف تر ساخت.برگزار کنندگان این کمپاین می گویند دموکراسی بدون اجرای عدالت نهادينه شده نمی تواند و بدون در نظرگیری حق مردم، نمي توان از آنان توقع داشت که در سیستم سیاسی مشارکت داشته باشند. برگزار کنندگان این کمپاین در قطعنامه شان گفتند که بدون در نظرگیری حقوق مردم، نمی توان آنان را شهروند خطاب کرد. به نظر نهادهای برگزار کننده کمپاین سرتاسری حمایت از عدالت، حق شهروندی پیوند نزدیک با تطبیق عدالت دارد و در جوامعی که حق شهروندی وجود دارد، شهروندان برای دفاع از دموکراسی" تا پای جان ایستادگی می کنند".

هرات ،دروازه ارگ ریاست جمهوری !

هر روز که به زمان برگزاري انتخابات نزديکتر مي شويم، رقابت ها فشرده تر، تلاش ها بيشتر و محافل و جلسات با شکوه تر و گسترده تر مي شود. دور دوم انتخابات رياست جمهوري با وضعيتي که در دوران انتخابات قبلي حاکم بود، هم از لحاظ تعداد نامزدها و هم بلحاظ روشها و شعارهاي تبليغاتي نامزدها تفاوتهاي چشمگيري دارد. اگر چه در دور اول هم تعدادي از کانديدان از سواد و تحصيلات کافي برخوردار نبودند و در بين مردم افغانستان و حتا بين اقشار و طبقات خاص اجتماعي نيز شناخته شده نبودند؛ اما اين بار تعداد اين گونه کانديداها، که به دلايل مختلف نام شان را در ليست کانديداهاي رياست جمهوري نوشته اند، بسيار قابل توجه تر از گذشته مي باشند؛
آنچه در هرات با اهمیت تر از باقی شهر ها ی افغانستان رشد ونمو پیدا کرده اینست که از ميان چهل و يک نفر کانديد رياست جمهوري تنها سه- چهار تن آنان در این شهر شهرت یافته اند اما بطور جدی رقابت میان هوا داران حامد کرزی و دکتر عبدالله همچنان بصورت جدی به پیش می روند، به نظر می رسد که باقی کاندیدا ها از همين حالا انگيزه هاي رقابت را در این شهر از دست داده اند . زیرا نه هوادارنی دارند و نه برای آنها انگیزه ای برای رقابت در این شهر وجود دارد. بنا بر اين توجه رسانه ها، اهالي مطبوعات و جامعه مدني به طرف کارکردها، برنامه ها و شعارهاي انتخاباتي دو- سه نفر کانديدمشخصي معطوف گرديده و ساير کانديداها تقريبا به فراموشي سپرده شده اند.
هرچند تا کنون چندین کاندیدای ریاست جمهوری به منظور جلب اعتماد مردم به هرات سفر کرده اند اما هنوز هم رقابت جدی میان دو نامزد مطرح دور دوم ریاست جمهوری ( حامد کرزی و دکتر عبدالله ) بصورت جدی وجود دارد . این دو نامزد فعلا د رهرات دوشادوش هم به جلو می روند . زیرا آنگونه که گفته شد باقی کاندیدا ها تقریبا از نظر ها افتاده اند . سفر این هفته دکتر اشرف غنی احمد زی یکی از نامزدان مطرح انتخابات ریاست جمهوری گواهی بر این مدعی است . با آنکه شماری از مردم در استقبال از وی به میدان هوای هرات تجمع کرده بودند اما آنگونه که مشاهده شد در میان تجمع کنند گان کمتر کسی انگیزه برای رای دادن داشتند . انتخابات این دور متاسفانه بیش از انگه بعنوان بحث گفتمان سیاسی مطرح باشد ، به عنوان ابزار معامله مبدل شده است .

هواداران نامزدان مطرح كه رقيبان اصلي قدرت حساب مي‌شوند، بيشترين حجم تلاش خود براي جذب آراي مردم را در مصرف پول و يا استفاده از امكانات و مراجع نفوذ سياسي و اجتماعي گذاشته اند. هزينه‌ي غذاهاي ظهر و شام براي هزاران گرسنه‌ ،پخش پول براي مساجد و مراكز آموزشي و نهادهاي اجتماعي، تطميع سران اقوام و مراجع نفوذ مذهبي و سياسي، که به هزينه‌هاي گزاف ضرورت دارند، شیوه مبارزات انتخاباتی این دور از انتخابات در هرات است . شاید این وضعیت در مجموع این دور انتخابات و در کل افغانستان وجود داشته باشد ، اما هرات شاهد رفت و آمد های هئیت های از کابل به منظور خرید آراء و جلب اعتماد مردم است .
هرچند این موضوع بعنوان یک آموزه منفی برای قدرت سازی از طریق انتخابات محسوب میشود و می تواند بر مشورعیت اینگونه نظام ها ولو انتخابی، لطمه شدید وارد نماید ، متاسفانه نمایندگان کاندیدای مطرح ریاست جمهوری بشدت بدنبال خرید اعتماد سران قومی ، مذهبی و سیاسی بوده و مبالغی کلانی میان این سران تبادله میشود . هرات بعنوان یک شهر مرزی و تجاری در این عرصه نیز از باقی شهر های کشور پیش قدم شده است ؛
در انتخابات گذشته حد اقل ارزشي كه مردم بدون توقع مادي براي آن تلاش مي‌كردند، تثبيت منافع و خواسته‌هاي قومي آنان بود. اين گرايش قبيلوي و غيرمدني حد اقل مي‌توانست مردم را نسبت به جديت كار و تلاشي كه مي‌كردند آشنا سازد. اما اين بار، اكثر كانديدان تلاش دارند با تطميع پولي و ارضاي خواسته‌هاي كوچك مادي، ارزش معنوي حمايت رأي‌دهندگان را به بهاي مادي كاهش دهند.
گرم شدن فضاي معامله‌ي سياسي مردم را از موقف انتخاب كننده به موقف كالايي پايين کشیده كه حاضر اند خود را به هر قيمتي بفروشند. مهم نيست خريدار كي باشد و مهم نيست قيمت آن چقدر باشد و مهم نيست از رأي شان براي چه هدفي استفاده مي‌شود.
هر کاندید که در هرات سفر کرده برای تجمعات وکشاندن مردم در استقبال از خود ، مبالغی گزافی را به مصرف می رسانند تا از کاروان عقب نمانند . در سفر یکی از نامزدها یکی از نمایندگان وی حاضر بود یک موتر را تا پنج هزار(چند ساعت ) کرایه کند تا به استقبال کاندیدیای مورد نظرش تا میدان هوای برود؛ اساسا پروسه انتخابات یک معادله است تا معامله ؛ به این معنی که مردم میخواهندبا رای خود معادله سیاسی را به نفع خود رقم بزنند تا در سرنوشت شان تاثیرات و تغییراتی بوجود آید . اما آنگونه که بازیگران عرصه مبارزات انتخاباتی به پیش می روند به نظر می رسد که انتخابات این دور رنگ وبوی معنویش را از دست داده است .هرات از این منظر نیز جایگاهی بعد از کابل را بخود اختصاص داده و به همین دلیل از هرات بعنوان دروازه ارگ ریاست جمهوری نام می برند ؛

هرات، دروازه ارگ ریاست جمهوری !



هرچه زمان به روز برگذاری انتخابات دور دوم ریاست جمهوری نزدیک تر می شود ، تنور مبارزات انتخاباتی نیز گرم تر میگردد . چهره شهر ها ، روستاها و شاهراها کاملا عوض شده و مملو از پوستر ها و شعار های یک نواخت و کلی گوی شده است . شهر هرات نیز این روزها برای نامزدان ریاست جمهوری اهمیت خاصی پیدا نموده است . هفته پیش "عبدالله عبدالله " یکی از نامزدان مطرح عرصه انتخابات در این شهر از سوی هزاران شهروند هراتی مورد استقبال قرار گرفت. وی در یک کنفرانس خبری طی اظهاراتی اظهار کرد :" استقبال و شور وشوق که در مردم هرات در حمایت از خود دیدم مرا بیش از پیش برای مبارزه انتخاباتی امید وار ساخت ." آقای عبدا الله طی دو روز اقامت در هرات بیشتر از سوی هوادارن اسمعل خان یکی از پر نفوذ ترین رهبران جهادی و وزیر انرژی دولت حامد کرزی حمایت میشد .
هرچند تا هنوز اسمعل خان رسما از نامزدیی دکتر عبدالله حمایت نکرده است اما هوادارن وی طی دوروز اقامت دکتر عبدالله در هرات نشان دادند که در مبارزات انتخاباتی از دکتر عبدالله حمایت خواهند کرد . گمانه زنی ها این بود که وزیر انرژی افغانستان از نامزدیی حامد کرزی حمایت کرده و به همین منظور وعده امتیازاتی را از رئیس جمهور کرزی بدست آورده و گفته می شود رئیس جمهور کرزی در بدل حمایت اسمعیل خان ، وزارت داخله و اختیار ولایت هرات را به او وعده کرده است . واقعیت هرچه باشد دکتر عبدالله در هرات بگرمی استقبال شده و هوادارن رئیس جمهور کرزی را نگران کرد ه است .


شهروندان هرات که از فرهنگ بالای نسبت به باقی شهر های افغانستان بهره مندهستند در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری متفاوت از دور اول، وارد بازی های انتخاباتی شده آند شعور سیاسی و فهم درست شهروندان هرات تقریبا نامزدان دور دوم ریاست جمهوری را به یک سر درگمی مطلق قرار داده است . هنوز بخوبی نمی توان اذعان کرد که هرات به کدام یکی از نامزدان مطرح ( حامدکرزی ودکتر عبدالله ) رای خواهد داد . آنگونه که کمیسیون انتخابات اذعان کرده است هرات دارای بیش از یک ملیون رای بوده و به همین دلیل برای نامزدان مطرح اهمیت فوق العاده یافته است .
هرچند تا کنون از نامزدان مطرح ریاست جمهوری فقط دکتر عبدالله به هرات سفر کرده و چهره شهر را تقریبا به نفع خود تغییر داده است اما آنگونه که مسوولین کمپاین انتخاباتی حامد کرزی میگویند ، بزودی وی نیز به منظور جلب اعتماد مردم هرات به این شهر سفر خواهد کرد . و اینکه رئیس جمهور کرزی چقدر برای جلب اعتماد مردم هرات موفق خواهد شد ، زود است که اظهار نظری صورت گیرد . در حال حاضر شهروندان هرات به دو قطب حامیان آبی پوش دکتر عبدالله و سه رنگ پوش (پرچم افغانستان ) حامد کرزی ، تقسیم شده است . در این شهر خبری آنچنانه ای از باقی نامزدان ریاست جمهوری بگوش نمی رسد .

به نظر می رسد که طی روز های آینده رقابت میان این دو طیف( حامیان حامد کرزی و دکتر عبدالله ) ، از شدت بیشتری بر خوردار خواهد شد و مبارزات انتخاباتی را رنگ و بوی تازه ببخشد . زیرا در سطح شهر دفاتر متعدد از سوی این دو نامزد مطرح ایجاد شده و تلاش ها برای جلب اعتماد مردم بصورت بسیار گسترده تری آن آغاز گردیده است . پلاکارت ها و لباس های آبی رنگ در سطح شهر ، فعلا چهره شهر را آبی رنگ کرده و تجمعات چند هزار نفری را در پی داشته است . از طرف دیگر حامیان سر سخت حامد کرزی نیز آرام ننشسته طی روزهای اخیر با راه اندازی گیردهمای متعدد نیز در برابر آبی پوشان اظهار وجود نموده اند . انها میگویند، با آمدن رئیس جمهور کرزی یا معاونین وی در هرات شرایط با در صد بالای به نفع آنها مانند دور اول انتخابات ریاست جمهوری تغییر خواهد کرد .
شوروشوق انتخابات بر خلاف انتظار ، به انتخابات پیش رو رنگ وبوی تازه بخشیده و به نظر می رسد جدال نامزدان انتخابات دور دوم ریاست جمهوری پس از کابل در هرات «در» خواهد گرفت . زیرا دو قطبی شدن هواداران دو نامزد مطرح ( حامدکرزی و دکتر عبدالله ) ، تنها در هرات هویدا شده است . به همین دلیل هرات ، برای نامزدان اهمیت پس از کابل یافته و این ظن و گمان را تقویت کرده که ، هرات دروزاه ارگ ریاست جمهوری مطرح شود ؛
ادامه دارد ....

عکس


عکس بامیان

انتخابات ،ائتلاف ها و مصيبت ها!


با نزديک شدن زمان انتخابات رياست جمهوري درکشور، نامزدان رياست جمهوري که خودرا افراد صاحب امتياز وقشر ممتاز جامعه افغانستان مي دانند ؛ دريک فضاي از وسواس، سراسيمگي روحي وبيم از آيندۀ سياسي خود به سر مي برند. از سوي ديگر تمام ناقوس هاي جامعه جهاني همچو غرش رعد به صدا در آمده که انتخابات دور دوم ریاست جمهوری با انتخابات دور اول تفاوت های زیادی دارد . چالش امینتی ؛ عدم شفافیت اصل پروسه ، موجودیت کاندیدا های بعضا ناشناخته شده ، چرخش جبهه های سیاسی در معاملات سیاسی به منظور بدست آوردن امتیازات سیاسی و از همه بد تر چانه زنی های سیاسی بلحاظ احقاق حقوق قومی از سوی برخی رهبران سیاسی ؛ چهره این انتخابت را از دور اول کاملا متفاوت ساخته است .

در حالیکه "سطح نهايت نازل درآمد ملي، نرخ فوق العاده بلند بيکاري، فقر شديد اقتصادي، سقف گرسنه گي وسوء تغذي، مرگ ومير غيرمعمولي کودکان ومادران درافغانستان بلند ترين آمار وارقام را در ميزان ومقياس جهان به خود اختصاص داده است." شايسته نيست كه با احساس روياهاي آرماني ؛ به لشکر چندين ميليوني بيکاران افغانستان وعدۀ وقوع معجزه مبني بر ايجاد مدينه فاضله داده شود، زيرا افاده فرضيه ، نظريه وتيوري با انديشه پراتيک درصحنه عمل فرسخ ها فاصله دارد. اما اين بدان معني نيست كه در بازي هاي انتخاباتي اين مولفه ها از نظر دور نگهداشته شود زيرا آنچه براي مردم اهميت دارد و مهم تلقي مي شود رفع مشكلات شان است حالا توسط چه فرد ، كشور و مجموعه اي ، برای مردم تفاوتی نخواهد داشت .

نبايد انکار کرد که جناح بندي هاي غير اصولي وائتلاف هاي قومي فرهيخته نمايان عوام انديش با پيشينه هاي سياه سياسي ومعايب اخلاقي براي نيل به قدرت دولتي افغانستان هرگز به معني مشارکت ملي نيست، بلکه پشتيباني علني از تفکرات باطله ارتجاعي و تمايلات به کهنه پرستي قرون وسطائي مي باشد. " مشارکت ملی" بدون شک به " اعتماد ملی" ضرورت دارد که با ایجاد و راه اندازی اینگونه سناریو های مضحک بدست نخواهد آمد . زیرا اعتماد ملی جامعه افغانستان توسط همین سناریو گزدانان نابود شده است .

چه به اين افق ديد موافق داشته باشيم وچه مخالف، امروز جامعه غم زده، مسلول وگرسنه افغانستان و مردم بداقبـال آن قرباني سياه ترين زدوبندهاي ارتجاعي سياسي وفداي کثيف ترين ائتلاف هاي هژمونيستاني شده اند ؛ ائتلاف هاي كه ميتواند يك بار ديگر خاطرات جنگهاي تنطيمي در قالب هاي فرسوده تيوريسن هاي واپسگرا و قوم مدار را، زنده خواهد کرد . گوييا دهه هفتاد تكرا شده و ائتلاف هاي قومي سمتي ، زباني و... دوباره سر نوشت مردم رنج كشيده افغانستان را باز هم به سمت نيستي مطلق و محكوم ابدي نزديك مي گردانند ؛

قضاوت ديگران هرچه باشد حقيقت عيان اين است: که عدم موجوديت حزب مقتدر و پيشتاز سياسي وفقدان نيروي منسجم وپيش آهنگ مردمي درکشور باعث آن شده است، تا انگيزه هاي تقسيم فدرت ميان تنظيم ها و آنهاي كه ويراني كشور را به ارمغان آورده اند مهار نشود، بيرحمي سياسي، حق تلفي ها وستمراني ها همچنان جريان داشته و خواسته هاي اصولي مردم که همانا شایسته سالاری درقالب یک حکومت تخصص مدار نه رابطه مدار و قوم مدار ؛ همچنان پايمال شوند ؛

درلیست نامزدان رياست جمهوري ومعاونان آن اسامي شماري از كساني ديده مي شوند كه مردم افغانستان خاطرات بسيار بد ي از آنها دارند . اضافه برآن درگـودال تعصبات(قومي، لساني، زراندوزي، فرقه گرايي و فراکيسون بازي) غرق ودرمنجلاب (قدرت طلبي، تنظيم گرايي، برتري خواهي، شعبده بازي وانحصار گرايي) شناور وغوطه ور مي باشند.

خوش بختانه نکته حساس وحايز اهميت حياتي رامردم رنجديده، عذاب کشيده، بي خانه وبيچاره افغانستان بابيداري، هوشياري، وتفکر عقلاني بخوبي درک کرده واز نظر دور نداشته است و آن اين که: برداشت هاي کهنه، مفکوره هاي بيمار گونه وباورهاي گمراه کننده عصرکهنه پرستی يعني پيروي ازخطوط تنظيمي، حزبي، گروهي وسمتي وتعلقات قومي، لساني ومذهبي را ؛ از روح وروان و از ضمير ووجدان خود بکلي دور ساخته اند .

گيرد هماي ها و نشصت هاي كه طي اين روزها هرچند به حمايت از نامزدي راه اندازي شده است اما در بسياري از اين همايش ها برخي علماء و متنفدين قومي بخوبي خواسته هاي شان را مطرح كرده اند . و آن اينكه جامعه افغانستان از حركت هاي تنظيمي، سمتي و... خاطرات وحشتناكي دارد بنا بر اين وحدت ملي ،عدالت اجتماعي ، امنيت پايدار و شايسته سالاري در قالب يك حكومت فرهيخته را از ضروريات تشكيل يك جامعه ايده آل و حكومت پايدار دانسته اند . علماء روشن ضمیر و دور اندیش افغانستان و همچنین برخی سران قومی ، بخوبی از کاندید مورد حمایت خود خواسته اند : که وحدت ملی و مشارکت سیاسی بدون بدست آمدن اعتماد ملی میسر نخواهد شد .

امتحانی

امتحانی